تبیان/ محمدجواد طبسى
موعود عدالت گستر، مهدى فاطمه(ع) مانند ديگران نياز به اصحاب و يارانى پاك و مخلص دارد كه به وسيله راهنماييهاى حكيمانه آن حضرت بتوانند در پيشبرد اهداف مقدسش گامهاى بزرگى بردارند. ياران امام مهدى(ع) دو دستهاند:
1 - ياران مهدى در زمان غيبت. ياران مهدى در زمان غيبت آنقدر فراوانند كه نه ما آنها را مىشناسيم و نه از كار و وظايفشان باخبريم; اما به هر حال اخبار و احاديث اسلامى به نام فرد و يا گروه و طبقه خاصى به عنوان ياران مهدى در عصر غيبت اشاره كردهاند كه به شناسايى يكى از اين چهرههاى مقدس مى پردازيم.
2 - ياران مهدى در زمان حضور و قيام آن حضرت.
خضر
بسيارى از ما نام خضر را شنيدهايم; چهرهاى كه سابقه چندين هزار ساله دارد، چهرهاى كه با پيامبر خدا يعنى حضرت موسى سفر دريايى داشت، چهرهاى كه از بهترين ياران ذوالقرنين بوده است. خداوند به او عمر طولانى داد تا بر طولانى بودن عمر امام زمان دليل و برهانى قوى باشد. او را نگه داشت تا انيس و مونس تنهايى امام زمان ما در زمان غيبتباشد.
نام و نسب
همانگونه كه تاريخنويسان در نام حضرت خضر اختلاف دارند، در نسب او نيز اختلاف دارند. طريحى به نقل اين اقوال پرداخته مىنويسد: خضر صاحب موسى بفتح خاء و بكسر آن و سكون ضاد و فتح و يا كسر آن. وى فرزند ماعيد بنعيص بناسحاق است. و برخى گفتهاند: نامش ايليا فرزند ملكان بنقالع بنقالع بنارفخشد بنسام بننوح مىباشد. و در برخى شروح آمده كه نامش الياس بنملكان بنارفخشد بنسام بننوح است. و گفته شده كه نامش ايليا بنعاميل بنشمالخين بناريا بنعلقما بنعيص بناسحاق بنابراهيم است. همچنين گفتهاند نامش ارميا بنحلشا، و از اسباط هارون بوده است. (1) ولى اصح آن است كه اهل سير نقل كرده و آنچه كه از پيامبر رسيده كه نامش بليا بنملكان عامر بنارفخشد بنسام بننوح مىباشد. (2) بنابراين نام اصلى وى خضر نبوده بلكه به خاطر صفاتى كه در او بوده استبه خضر معروف شده است.
آيا خضر پيامبر بوده است؟
در اينكه آيا حضرت خضر پيامبرى از پيامبران و يا بندهاى از بندگان صالح خدا بوده بحث و گفتگو است. در بعضى اخبار آمده است كه خضر و ذوالقرنين پيامبر نبوده بلكه هر دو عالم بوند. چنانچه بريد بنمعاويه از امام باقر و صادق نقل مىكند كه حضرت فرمود: صاحب موسى - خضر - و ذوالقرنين پيامبر نبودند بلكه عالم بودند. (3) اما بسيارى از علما به استناد برخى آيات و روايات معتقدند كه حضرت خضر(ع) پيامبرى از پيامبران خدا بوده است.
علامه طريحى مىفرمايد: بسيارى از علما مىگويند وى پيامبر بوده و استدلال كردهاند به اينكه به موسى گفت: «و ما فعلت عن امرى; (4) هرگز اين كارها را از پيش خود انجام ندادم.»
علامه طباطبايى پس از آنكه مساله عالم بودن خضر را مطرح مىكند، بعد مىفرمايد: لكن آيات نازل شده در قصه خضر و موسى ظاهر در اين است كه وى پيامبر بوده است. (5)
و آنگاه اضافه مىكند: آنچه كه از روايات نبوى و از طريق اهل بيت وارد شده چنانكه محمد بنعماره از امام صادق آورده به دست مىآيد كه خضر پيامبرى مرسل بوده است كه خداوند وى را به سوى قومش فرستاد. او نيز مردم را دعوت به توحيد و اقرار به انبيا و رسل و كتابهاى آسمانى نمود. (6)
ويژگيهاى خضر(ع)
حضرت خضر(ع) داراى ويژگيهاى زيادى است كه به برخى از آنها به استناد روايات اشاره مىكنيم:
1 - وى از جمله كسانى است كه به چشمه آب حيات دست پيدا كرده و مقدارى از آن را نوشيده است. (7)
2 - خضر(ع) هم اكنون زنده است و تا نفخ صور زنده خواهد بود. امام رضا(ع) فرمود: خضر از آب حيات نوشيد پس او زنده است تا نفخ صور دميده شود. (8)
حلبى نيز در همين راستا آورده است كه: اجمع العلماء بالنقل على كون الخضر حيا باقيا الى الآن. (9)
3 - خداوند به خضر(ع) توان و قدرت نيرومندى عطا كرده، چنانكه طريحى مىنويسد: خداوند به خضر توان و قدرت بسيار بالايى عطا كرد. (10) و مسؤول مقدمة الجيش ذىالقرنين بوده است. (11)
4 - از خصوصيات و ويژگيهاى خضر اين بوده كه به هر كجا مىنشسته آنجا سرسبز مىگشت. امام صادق(ع) فرمود: بر هيچ تخته خشكيدهاى نمىنشست مگر آنكه سبز مىگشت و بر هيچ زمينى بىآب و علف قرار نمىگرفت مگر آنكه سرسبز مىگشت و به همين جهتخضر ناميده شد. (12) همچنين گفته شده كه هر گاه به نماز مىايستاد اطرافش سرسبز مىگشت. (13)
5 - قرآن مجيد هر چند آشكارا نام او را نبرده است اما از او به عنوان عالم ياد كرده است و در سوره كهف در جريان ملاقات حضرت موسى با خضر چنين مىفرمايد: «فوجدا عبدا من عبادنا آتيناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما». (14)
6 - هر كجا نامش برده شود فورا حاضر مىگردد. امام رضا(ع) در باره اين ويژگى مىفرمايد: «و انه ليحضر حيث ما ذكر فمن ذكره منكم فليسلم عليه»; (15) هر كجا از او ياد شود همانجا حاضر مىشود، پس هر يك از شما به ياد او افتاد بر او سلام كند.
7 - حضور همه ساله در مراسم حج. همچنين امام رضا(ع) مىفرمايد: «و انه ليحضر الموسم كل سنة فيقضى جميع المناسك و يقف بعرفه فيؤمن على دعاء المؤمنين»; (16) همه ساله در مراسم حجحضور مىياب و تمام مناسك حج را نيز انجام مىدهد، و در عرفات در كنار ساير حجاج خانه خدا مىايستد و بر دعاى مؤمنين آمين مىگويد.
8 - اندرزگويى و نصيحتپذيرى. از ديگر ويژگيهاى حضرت خضر(ع) اين است كه هم به ديگران توصيه و اندرز مىداده و هم دنبال آن بوده كه از نصايح و گفتههاى بزرگان و صالحان كمال بهره و استفاده را ببرد. مثلا گاه مىبينيم كه معصومين (عليهم السلام) امثال امام صادق و امام باقر و امام زينالعابدين وصاياى او را به موسى و اندرزهاى خضر را به ديگران براى ما نقل كردهاند. (17) و گاهى هم روايت كردهاند كه خضر به محضرشان مىرفته و درخواست نصيحت و توصيه مىنموده مثلا به اميرالمؤمنين پيشنهاد كرد كه مرا به كارى راهنمايى كن كه اگر آن را انجام دهم خداوند مرا از آتش جهنم نجات دهد. (18)
آيا خضر(ع) را مىتوان ديد؟
در اينكه آيا مىشود حضورا به خدمتخضر رسيد يا نه باز روايات دو دسته هستند دسته اول آنهايى مىباشند كه امكان رؤيت را نفى كرده حتى از امامان معصوم.
مثلا از امام رضا(ع) نقل شده كه فرمود: «و انه لياتينا فيسلم فنسمع صوته و لا نرى شخصه .. (19) »; خضر نزد ما مىآيد و به ما سلام مىكند پس ما صدايش را مىشنويم ولى شخص او را نمىبينيم.
همچنين از حضرت رضا(ع) روايتشده كه هنگامى كه رسول خدا رحلت كرد شخصى در خانه اهل بيت آمده و به آنان تعزيت و تسليت گفت، اهل بيت صدايش را مىشنيدند اما شخص او را نمىديدند، حضرت على(ع) فرمود اين خضر است كه آمده و مصيبت پيامبر را به شما تعزيت مىدهد. (20) و از امام زينالعابدين شبيه آنچه كه گذشت نقل شده است. (21)
و دسته دوم رواياتى هستند كه از آنها چنين برمىآيد: علاوه بر اينكه معصومين صداى خضر را مىشنيدند شخص او را نيز مىديدند و گاهى هم ياران امام با خضر ملاقات مىكردند.
و بارها ديده شده كه به حضور امامان رسيده و سؤالاتى از آنان كرده كه در برخى موارد پاسخ پرسشها را به فرزند معصومشان واگذار كردهاند.
همانگونه كه روايتشده امام باقر در حجبودند مردى به حضور امام رسيد و دو زانو نشست و از آن حضرت سؤالى كرد. امام باقر فرمودند از فرزندم جعفر(ع) بپرس. و در آخر خبر آمده كه امام باقر فرمود: اين خضر است. (22)
همچنين از ملاقاتهاى مكرر خضر با حضرت امير كه هم ميثم تمار (23) او را ديده و هم شرطة الخميس شخص خضر را ديده بودند و به گمان اينكه او دشمن على است و از تاريكى شب آمده است استفاده كند تا على را ترور بنمايد. (24) و همچنين از ملاقات و گفتگوى مكرر خضر با امام زينالعابدين در مدينه (25) و در بين راه مكه و مدينه (26) و از فرستادن امام صادق(ع) چوبى از درخت طوبى را جهت رفع تشنگى داود رقى به وسيله او (27) و روايات متعدد ديگر استفاده مىشود. خضر(ع) با اهل بيت(ع) تماس حضورى داشته بلكه بسيارى اوقات كارهاى معصومين را نيز انجام مىداده است. اما نسبتبه ساير مردم در زمان حيات معصومين گاه گاهى مورد رؤيتبوده است و اما در زمان غيبت، همانند خود امام زمان جز در موارد بسيار نادر، براى احدى قابل رؤيت و شناسايى نمىباشد.
رابطه خضر با اهل بيت(ع)
بسيارى از روايات و احاديث دلالت دارند كه حضرت خضر(ع) رابطه بسيار خوبى با اهل بيت پيامبر(ص) داشته بلكه طبق فرمايش امام رضا(ع) هر روز نزد معصومين(ع) مىرفته و عرض سلام مىكرده است. حضرت فرمود: و انه لياتينا فيسلم فنسمع صوته و لا نرى شخصه. (28) آرى همو بود كه پس از رحلت پيامبر خدا به در خانه اهل بيت آمده و به آنان تسليت مصيبت رسول خدا را گفت (29) و همو بود كه پس از شهادت مولىالموحدين اميرالمؤمنين با شتاب در حالى كه لاالهالاالله مىگفتخود را به در خانه على رسانده و مىگفت: خداى تو را رحمت كند اى اباالحسن تو اولين فردى بودى كه به اسلام گرويدى، و از نظر ايمان خالصترين آنها، و از همه يقينتبه خدا شديدتر و بيشتر از همه از خدا ترس داشتى .. . على تو همانند كوهى بودى كه هرگز بادها و طوفانها او را از جاى تكان ندهد. ابنعباس گويد: همگان سكوت كردند تا سخنانش تمام شد سپس خود گريه كرد و ياران رسول خدا را به گريه انداخت. سپس به دنبالش گشتند ولى او را نيافتند. (30)
و همو بود كه پس از شهادت امام حسن(ع) در گوشهاى از مسجدالحرام در مصيبت آن حضرت اشعارى سوزناك مىخواند.
ابنعباس گويد: روزى كه امام حسين(ع) به شهادت رسيد صدايى از گوشه خانه به گوشمان رسيد كه مىگفت:
اصبروا آل الرسول قتل الفرخ النحول نزل الروح الامين ببكاء و عويل
صبر كنيد اى آل رسول الله! فرزندى كه خدا به پيامبر هديه كرد، كشته شد.
جبرئيل امين نازل شد در حالى كه گريه و زارى مىكرد.
علاقه شديد خضر به على(ع)
بدون شك حضرت خضر از جمله كسانى بود كه جايگاه معصومين بالاخص على(ع) را خوب درك كرده بود. بدين جهت پس از رحلت رسول الله، اين علاقه با خاندان پيامبر مستحكمتر شد و در تمام قضايايى كه براى على(ع) در مدينه رخ داد تا رفتن به سوى عراق و جنگ با ناكثين و قاسطين و مارقين، در كنار مولاى متقيان و مايه دلخوشى على(ع) و آرامش خاطر آن حضرت بود.
«اصبغ بننباته» گويد: اميرمؤمنان در حال نماز بود كه مردى به طرف آن حضرت آمد، در حالى كه بر تن او دو برد سبز رنگ بود و دو گيسوى بافته شده مشكى و محاسن سفيد داشت.
هنگامى كه حضرت سلام داد، خود را بر روى امام انداخته و بر سر مبارك على بوسه زد. سپس دستحضرت را گرفته، بيرون رفتند. به سرعت دنبال آنها رفتيم، از حضرت در باره او پرسيديم، ايشان فرمود: اين برادرم خضر است ... (32)
همچنين اصبغ نقل مىكند: بار ديگر در حالى كه ميثمتمار در كنار همان ستونى كه حضرت نماز مىخواند، ايستاده و نماز مىگزارد، به مثيم گفت: اى كسى كه در كنار ستون نماز مىگزارى! به صاحب خانه سلام مرا برسان و به او بگو كه من از او شروع كردم، اما او را در حال استراحت ديدم. (33)
در خبر ديگرى آمده است: روزى على(ع) و خضر با هم ديدار كردند. على(ع) فرمود: جمله حكمتآميزى بگوى. خضر گفت: چه زيباست تواضع ثروتمندان براى فقرا، براى رضاى خدا. على(ع) فرمود:
و بهتر از آن تكبر كردن فقرا بر ثروتمندان نشانه اعتماد و توكل به خداست، خضر گفت: اين سخن را بايد با آب طلا نوشت. (34)
امام زينالعابدين و حضرت خضر(ع)
ابراهيم بنادهم و فتح موصلى گويند: همراه قافله در صحرا و بيابان بودم. پس براى قضاى حاجت از قافله فاصله گرفتم. ناگهان چشمم به كودكى افتاد كه در حال راه رفتن بود. پيش خود گفتم: سبحان الله! در صحراى بىآب و علف، اين كودك چه مىكند. نزديك شده، بر او سلام گفتم.
پاسخ مرا داد، پرسيدم: به كجا مىروى؟
- به سوى خانه پروردگارم.
- عزيزم، تو كودك هستى. نه حج واجبى بر تو هست و نه مستحبى.
- اى پيرمرد آيا نديدى كه چه قدر كودكانى كه از من كوچكتر بودند و از دنيا رفتد.
- توشه و مركبت كجاست؟
- توشهام تقواى من و مركب من دوپايم و هدفم مولايم است.
- غذايى همراهت نمىبينم؟!
- اى شيخ آيا پسنديده است كه كسى تو را دعوت كند، آنگاه غذا از خانه بردارى؟!
- نه
- آن كس كه مرا به خانهاش دعوت كرده، او است كه سيرم كند و سيرابم گرداند.
- بيا و همراه من سوار شو تا مشاعر را درك كنى - يعنى به حجبرسى - .
- از ما تلاش در راه رفتن و از او ما را رساندن، آيا فرمايش خدا را نشنيدى كه مىگويد: و كسانى كه در راه ما تلاش كردند، راههايمان را به آنها نشان مىدهيم، و به تحقيق كه خداوند با نيكوكاران است.
گويد: گرماگرم صحبتبوديم كه جوانى خوشسيما در حالى كه پيراهن سفيدى بر تن داشت، از راه رسيد. دستبه گردن آن پسر انداخت و به او سلام كرد. من به طرف آن جوان رفتم و عرضه داشتم: به حق آن كسى كه خلق تو را نيكو گردانيد، اين پسر كيست؟
گفت: آيا او را نمىشناسى؟ اين على بنالحسين فرزند على بنابىطالب است.
گويد: بلافاصله آن جوان را رها كردم و به طرف آن پسر رفتم و گفتم به پدرانت تو را سوگند مىدهم بگوى اين جوان كيست؟
- اين برادرم خضر است و هر روز نزد ما مىآيد و بر ما سلام مىكند.
- به حق پدرانت قسمت مىدهم كه به من خبر دهى، چگونه بدون توشه اين دشت و بيابان را به پشتسر مىگذارى؟
- آرى با توشه اين راه را طى مىكنم و اما توشه راهم چهار چيز است.
- چيستند؟
- تمام دنيا در نظر و زير سلطه خدا مىباشد و تمامى خلق، بندگان خدا و كنيزان و خانواده او هستند و تمام رزق و روزى را به دست او مىبينم، همچنين فقط قضاء و مشيت الهى را در تمام زمين قابل نفوذ مىدانم.
گفتم! عجب توشهاى دارى و تو اى زينالعابدين با اين توشه از گذرگاههاى آخرت طى مىكنى چه رسد به گذرگاههاى دنيا. (35)
نقش حضرت در زمان غيبت
همانگونه كه ملاحظه شد حضرت خضر(ع) در ايام حضور معصومين نقش بسيار مهمى را ايفا مىكرد، گرچه بيشتر كارها و برنامههايش را احدى جز آنها نمىداند كه به برخى از آنها قبلا اشاره شد. اما در زمان غيبتبقيةالله الاعظم(ع) بدون شك كارهاى زيادى را انجام مىدهد كه از آن بىاطلاع هستيم، اما كارى كه طبق فرمايش امام رضا انجام مىدهد آن است كه: آن سلامى كه به ساير معصومان داشته، بدون شك همان را نسبتبه امام زمان ادامه مىدهد و امام رضا فرمود: «و انه لياتينا فيسلم علينا (36) »; نزد ما مىآيد و به ما سلام مىكند.
و آن كارهايى كه ساير معصومين در زمان حضور از جمله امام صادق به عهده خضر واگذار مىكردند، يقينا در زمان غيبت امام زمان به او واگذار خواهد شد. از قبيل، رسيدن به فرياد درماندگان در بيابانها و گمشدگان و غير آن.
و از همه مهمتر آن است كه خداوند به وسيله خضر، امام زمان را در ايام غيبت از تنهايى بيرون آورده، مونس آن حضرت خواهد بود. امام رضا مىفرمايد: «و سيونس الله به وحشة قائمنا فى غيبته و يصل به وحدته (37) »; و در آينده خداوند به وسيله او وحشت قائم ما را در ايام غيبتش به انس مبدل خواهد كرد و يار آن حضرت در تنهايى خواهد بود.
راز عمر خضر براى استدلال به امام زمان
مساله مهم ديگر اين است كه خداوند عمر طولانى به خضر عنايت فرمود تا بر طولانى بودن عمر امام زمان دليل باشد و بهانه را از دست دشمنان بگيرد.
سدير صيرفى ضمن حديث مفصلى از امام صادق(ع) در اين جهت، مىفرمايد: و اما عبد صالح يعنى خضر به درستى كه خداوند هرگز عمر او را طولانى ننمود تا اينكه نبوتى برايش مقدر كرده باشد و نه به جهت كتابى كه بر او نازل شود و نه به جهتشريعتى كه با آن، شريعت پيامبر را نسخ كرده باشد و نه براى امامتى كه بندگان را به پيروى از او ملزم كند و نه براى طاعتى كه خداوند براى او فرضى كرده باشد، بلكه چون در علم خدا گذشته بود كه تقديرى در عمر حضرت قائم در ايام غيبتخواهد داشت و نيز در علم او انكار اين جهت از امت گذشته بود، خواست تا عمر حضرت قائم به درازاى عمر عبد صالح يعنى خضر طولانى شود.
و اين زنده نگه داشتن و طولانى كردن عمر خضر جز براى استدلال نمودن به عمر حضرت قائم و براى ابطال حجت منكرين هيچ دليل ديگرى ندارد. (38)
سرانجام
لابد مىپرسيد كه سرانجام كار خضر به كجا خواهد رسيد و تا چه وقت زنده مىماند و آيا مرگ براى او هست تا نيست؟
پاسخ مىدهيم از آنجايى كه قرآن مىفرمايد: «كل نفس ذائقة الموت» مرگ بر همه مقدر شده، بنابراين خضر هم خواهد مرد اما چه وقت، اين را بايد از روايات و اقوال مفسرين به دست آورد.
نيشابورى از ثعلبى نقل مىكند كه گفته مىشود حضرت نمىميرد، مگر در آخرالزمان بعد از آنكه قرآن بالا مىرود. (39)
و همچنين از نيشابورى نقل گرديد كه: آخرين كسى از بنىآدم از دنيا مىرود، الياس و خضر است. (40)
و از امام رضا(ع) نقل شد كه فرمود: خضر زنده است تا نفخ صور دميده شود. (41)
اين بود خلاصهاى از زندگينامه يارى از ياران مخلص امام زمان(ع) در غيبت كبرى.
اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه و الذابين عنه. آمين يا رب العالمين.
2- كمالالدين، ج 2، ص 391.
3- تفسير عياشى، ج 2، ص 340.
4- مجمعالبحرين، ص246.
5- الميزان، ج16، ص 352.
6- همان; سفينة البحار، ج 1، ص329.
7- مجمعالبحرين، ص246.
8- سفينةالبحار، ج 1، ص389.
9- تقريب المعارف، ص207.
10- مجمعالبحرين، ص246.
11- اثبات الوصيه، ص29; قصص الانبياء ابنكثير، ج 2، ص 140.
12- الميزان، ج16، ص 352; مجمعالبحرين، ص246 از معانى الاخبار.
13- مجمعالبحرين، ص246.
14- كهف، آيه 65.
15- كمالالدين، ج 2، ص 390.
16- همان، ص 391.
17- بحارالانوار، ج13، ص319، 54، 54، 301، 294; الشيعه و الرجعه، ج 1، ص 304.
18- سفينة البحار، ج 1، ص 390.
19- كمالالدين، ج 2، ص 390.
20- همان، ص 391.
21- همان، ص 392.
22- سفينةالبحار، ج 1، ص 390.
23- همان.
24- همان.
25- كمالالدين، ج 2، ص386.
26- بحارالانوار، ج46، ص 38.
27- سفينةالبحار، ج 1، ص 391.
28- كمالالدين، ج 2، ص 390; سفينةالبحار، ج 1، ص389; اثبات الهداة، ج3، ص 480; البحار، ج 52، ص 152; مناقب آل ابىطالب، ج 2، ص 244.
29- همان، ص 391.
30- همان، ص 388.
31- سفينةالبحار، ج 1، ص 390.
32- مناقب ابنشهرآشوب، ج 2، ص246.
33- همان.
34- همان، ص247; مجمعالبحرين، ص523; سفينةالبحار، ج 1، ص 390.
35- بحارالانوار، ج46، ص 38.
36- معجم الامام المهدى، ج 4، ص167; حليةالابرار، ج 2، ص683.
37- همان.
38- اعلام الورى، ص406.
39- الشيعة و الرجعه، ج 1، ص303.
40- همان، ص306.
41- سفينةالبحار، ج 1، ص389.