BASHIR
اعتقادی،سیاسی
 
 

به گزارش جهان امام صادق (علیه السلام) فرمود: راستى خدا میداند که گناه براى مۆمن بهتر است از عُجب و خودبینى، و اگر چنین نبود هرگز شخص مۆمن به گنهکارى گرفتار نمى‏شد.


گناهی که پشیمانی بیاورد بهتر از عبادتی است که غرور بیاورد؟


گاهی اوقات که یک کار خیر از ما سر می زند چنان غرق در شعف می شویم و قند در دلمان آب می شود که گویا شق القمر کرده ایم.


مرتب در ذهن مان مرور می کنیم که عجب کاری کردم، در حالی که من داشتم این کار بزرگ را انجام میدادم چقدر آدم ها که در غفلت نبوده اند، مثلا بعد از عمری خم می شویم و از گوشه خیابان زباله ای را از سر راه مردم بر می داریم، دیگر همه را به چشم یک سری انسان بی فرهنگ و بی تمدن می بینیم که اینقدر سرشان نمی شود چگونه رفتار کنند، و در ته دل مان خود را تحسین می کنیم که باز صد رحمت به من، و جالب اینجاست که اصلا فراموش می کنیم که بارها و بارها شده که خواسته یا ناخواسته از ما هم چنین رفتارهای ناشایستی سر زده است و یک هزارم این همه تشویق و تمجیدی که از خودمان کردیم، خود را سرزنش نکرده ایم.


یک لحظه با خودمان یواشکی به بحث بنشینیم و کمی بر رفتارمان دقیق شویم تا ببینیم چقدر کارهای زشت مان را یواشکی و زیر سبیلی رد می کنیم و اندک کار خیر را در بوق و کرنا کرده گوش جان مان را پر می کنیم و تا مدت ها از یادش ذوق مرگ می شویم و از عرش آسمان به دیگر زمینیان می نگریم که چرا اینان چون من نیستند؟؟!


شبی که آن نماز شب با حس و حال را خواندم و روزی که روزه بودم و آن همه که برای مردم قدم خیر برداشتم این بی خبران کجا بودند؟


خدایی بنشینیم و کلاه مان را قاضی کنیم، چند بار آن نمازهای واجبی که به راحتی گذاشتیم قضا شد و هرگز قضایش را هم به جا نیاوردیم را در ذهن مان مرور کردیم و شرمنده شدیم؟ چند بار آن همه غیبت و دروغ و تهمت را که چون نقل و نبات از زبان مبارکمان بارید را در ذهن مرور کردیم؟


از همه این حرف ها و توصیف احوالات مان گذشته باید گفت اصل بر بندگی و عبودیت است و با همین معیار می توانیم بفهمیم که کدام یک از این دو بهتر هستند. آیا عابدی که به خود مغرور شده، حالت فروتنی و تواضع بیشتری در مقابل پروردگار متعال دارد؟ یا کسی که مرتکب گناه شده و اکنون سخت پشیمان است و تصمیم به بندگی خدای متعال گرفته است؟ با همین معیار می توان حالت بهتر را فهمید. که در احادیث نیز بیان شده است: امام صادق (علیه السلام) فرمود: راستى خدا مى‏داند که گناه براى مۆمن بهتر است از عُجب و خودبینى، و اگر چنین نبود هرگز شخص مۆمن به گنهکارى گرفتار نمى‏شد.[1]


از امام صادق (علیه السلام)، فرمود: به راستى مردى گناه مى ‏کند و پشیمان مى‏ شود از آن، و کار خیرى مى‏کند و از آن شاد مى ‏شود، و از آن حالِ ندامت و پشیمانى دور مى‏ افتد و اگر بر همان حالِ پشیمانى باشد، بهتر است برایش از این حالى که پیدا کرده است.[2]


امام صادق (علیه السلام) فرمود: دو مرد به مسجد رفتند، یکى عابد بود و یکى فاسق، از مسجد بدر آمدند، آن فاسق مقام صدّیق داشت و آن عابد، فاسق بود؛ و این براى آن است که عابد به مسجد رود و به عبادتِ خود مى‏نازد و همه اندیشه ‏اش در این است و فکر فاسق و بدکار دنبال پشیمانى از کارِ بد و توبه است و از خدا عز و جل در باره هر چه گناه کرده است آمرزش مى ‏خواهد.[3]


از امام صادق(علیه السلام) که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: در این میان که موسى(علیه السلام) نشسته بود، ناگاه شیطان آمد و کلاه چند رنگى بر سر داشت و چون نزدیک موسى(علیه السلام) رسید، کلاه خود را از سر برداشت و نزد موسى آمد و به آن حضرت سلام داد، موسى گفت: تو کیستى؟ در پاسخ گفت: من ابلیسم گفت: توئى، خدا تو را به کسى نزدیک نسازاد، گفت: من آمدم به شما سلام کنم براى مقامى که نزد خدا دارى، فرمود که: موسى به او گفت: این کلاه چیست؟ گفت: با آن دل مردم را مى‏ربایم، موسى به او گفت: به من خبر ده از گناهى که چون آدمیزاده کند، تو بر او مسلّط مى‏شوى، پاسخ داد: هر گاه خود بین شود و کار خود را فزون شمارد و گناهش در چشم او کوچک جلوه کند.[4]


و امام صادق(علیه السلام) فرمود: خدا عز و جل به داود(علیه السلام) فرمود: اى داود! گنهکاران را مژده بده، و صدّیقان را بیم بده، عرض کرد: چگونه به گنهکاران، مژده بدهم و به صدّیقان بیم بدهم؟ فرمود: اى داود! به گنهکاران مژده بده که من توبه پذیرم و از گناه درگذرم و به صدّیقان بیم بده که مبادا به کردارِ خود عُجب کنند و خود بین شوند، زیرا هیچ بنده‏اى را من پاى حساب نکشم جز آنکه هلاک باشد.[5]


البته باید به این نکته ضروری توجه داشت که بهتر بودن، بیان یک امر نسبی است و هرگز بهتر بودن در اینجا به منزله تأیید گناه نیست. و الا اگر تأیید گناه باشد، تأیید سرکشی و تمرد از خدای متعال می شود که از عجب بسیار بدتر است. برای درمان عجب و خودپسندی، باید به اصلاح دیدگاه و فهم بهتر واقعیات پرداخت. نه اینکه به دامان گناه پناه برد.


انسانی که یک فقیر را در یک وعده سیر کرده، می توانسته ده ها فقیر را در روزهای متعدد سیر کند، اما از همه توانی که خدا به او داده استفاده نکرده! انسانی که ساعتی را به عبادت گذرانده، می توانسته عبادت را با حضور قلب بهتر، و با تضرع و تواضع بیشتر انجام دهد، اما آلودگی دلش، مانع نهایت خضوع و خشوع شده است.


و حتی به فرض که از تمام توان خودمان استفاده کرده باشیم، با توجه به مقصدی که می توانیم به آن برسیم، بسیار کمبود داریم. انسانی که تنها فکر یک وعده غذا را بکند، با کار یک نیم روز نیز راضی می شود، اما کسی که می خواهد کارخانه بسازد، چقدر باید تلاش کند؟


در نظر گرفتن نهایت توان و انتخاب بزرگترین مقصدها، سبب شده که اولیاء الهی، علیرغم تمام عبادت ها و تلاش هایشان، دچار عجب نشوند و حالت تضرع و خشوع بیشتری داشته باشند. و در هنگامی که از گناه خویش سخن می گویند، به نحوی سخن می گویند که ما بندگان عاصی خود را آنچنان گناهکار نمی دانیم!





پی نوشت ها :


[1]. الکافی، ج‏2، ص: 313، باب العجب، حدیث 1.


[2]. الکافی، ج‏2، ص: 313، باب العجب، حدیث 4.


[3]. الکافی، ج‏2، ص: 314، باب العجب، حدیث 6.


[4]. الکافی، ج‏2، ص: 314، باب العجب، حدیث 8.


[5]. الکافی، ج‏2، ص: 314، باب العجب، حدیث 8


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:اهل بیت+امام کاظم+موسی بن جعفر+موسی+امام رضا+امام جواد+امام صادق, :: 13:38 :: توسط : عبدالمهدی

پس از وقوع آن حادثه و انتشار تصاویر دردناک آن، کشورهای مختلف بین المللی جوسازی شدید علیه حکومت «بشار أسد» رئیس جمهور سوریه به راه انداختند اما پس از چند روز سرنخ هایی پیدا شد که نشان می داد عامل آن جنایت وهابیون و نیروهای مسلح وابسته به شبکه تروریستی القاعده بوده اند.

به گزارش جهان به نقل از شیعه آنلاین، شیخ «علی الربیعی» چهره سرشناس وهابیت در عربستان سعودی طی اظهاراتی به کشته شدن کودکان شیعه توسط وهابیون افتخار کرد.

وی در مطلبی جدید که در صفحه شخصی خود در سایت اجتماعی تویتر منتشر کرد نوشت: آمریکا یک سرباز ارتش خود را که ده ها شهروند عراقی را به قتل رسانده بود، مورد تقدیر قرار داد و به ویژه جایزه اهدا کرد. پس ما هم این حق را داریم که به کشتن کودکان شیعه در منطقه "الحوله" در سوریه و مناطق مختلف عراق افتخار کنیم.

گفتنی است او در این مطلب اعتراف کرده که عامل قتل شیعیان و دیگر شهروندان بی گناه در منطقه "الحوله" در سوریه و مناطق مختلف عراق، وهابیون بوده اند.

قابل ذکر است حدود دو هفته پیش جنایتی در شهر "الحوله" سوریه رخ داد که بر اثر آن ده ها زن و مرد و کودک بی گناه جان باختند. پس از وقوع آن حادثه و انتشار تصاویر دردناک آن، کشورهای مختلف بین المللی جوسازی شدید علیه حکومت «بشار أسد» رئیس جمهور سوریه به راه انداختند اما پس از چند روز سرنخ هایی پیدا شد که نشان می داد عامل آن جنایت وهابیون و نیروهای مسلح وابسته به شبکه تروریستی القاعده بوده اند.

شایان ذکر است، با انتشار این مطلب توسط شیخ «علی الربیعی» که در آن اعترافاتی مطرح شده، به نظر می رسد که دیگر هیچ جای بهانه ای از سوی دشمنان و مخالفان حکومت سوریه باقی نمانده باشد تا حوادث "الحوله" را بهانه کنند.


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:امام مهدی+امام زمان+غیبت+ظهور+قیام+آخرالزمان+سوریه+عراق+وهابیت, :: 18:50 :: توسط : عبدالمهدی

به گزارش جهان به نقل از مشرق، شب، خجالت زده از لابلای انگشتان سیاهی، در خاک‏ها فرو می‏چکید. خورشید، خودش را پشت غروب‏ها و کوه‏ها پنهان کرده است؛ گویی این که در خیابان‏ها مرگ پاشیده باشند!
مرگ در قالب تعارف خرما تقدیم امام موسی کاظم علیه‏السلام می‏شود .
یک لقمه دیگر از این خرما و ریحان میل کن، اگرچه به زهر آغشته شده باشد!
... و چقدر هارون به دست‏های سیاه و جنایت وحشیانه خودش افتخار می‏کرد!
افتخار به شکستن حریم حرمت ائمه!

روز 25 رجب سالروز شهادت مردى است که به قدرت مسلط زمانه‏اش «نه» گفت و تا به آنجا رفت که رژیم طاغوتى هارون براى ادامه حیات ننگین خویش همه عوامل و نیروهایش را به ستیزه با آن انسان آزاده زمان بسیج کرد.چرا که همین یک کلمه‏ى «نه» براى دستگاه فاسد هارون بسیار گران تمام شد.او نه گفت و تمام رزمندگان علوى در صفوف ایستاده در کنار او صف زدند و قیامها و نهضتها آغازیدند و در راه پیروزى حق بر باطل و حفظ حرمت و رسالت اسلام تا پاى جان و چوبه‏ى دار و سلولهاى زندان ایستادند و از خود حماسه‏هائى بجا نهادند که تا نابودى و از بین رفتن دستگاه جبار بنى العباس ادامه یافت و نام پیشواى آزادى بخش جهان اسلام را جاویدان ساخت و هنوز هم که چندین قرن از مبارزات امام میگذرد مردم آزادیخواه بدستگاه ستمگرى هارون با دیده نفرت و لعن مینگرند و مسببین و طراحان نقشه‏هاى ضد انسانى را شایسته‏ى نام انسانى نمیدانند.

نام او «موسى»، لقبش «کاظم»، مادرش بانویى بافضیلت بنام «حمیده»، و پدرش پیشواى ششم حضرت صادق - علیه‏السلام - است.او در سال 128 هجرى در سرزمین «ابوأ» (یکى از روستاهاى اطراف مدینه) چشم به جهان گشود و در سال 183 (یا 186) به شهادت رسید.
به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به ، "العبد" الصالح و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به ،"الکاظم" گردید. آن حضرت به کنیه های ابو ابراهیم و ابو علی نیز معروف بوده است. مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس (اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند ..... برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند. امام موسی الکاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می کردند بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (ع) (148 ق) در بیست سالگی به امامت رسید و 35 سال رهبری و ولایت شیعیان را برعهده داشت....

در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است. ـ پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت که بعضی او را عبدالله افطحی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (علیه السلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در”ارشاد” متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگتراز برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که به فطحیه موسوم هستند.

ـ برادر دیگر امام موسی کاظم (ع) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم (ع) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.

ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (ع) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (ع) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (ع) را از امام صادق (ع) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.

پاسدار دانشگاه جعفرى‏:
بررسى اوضاع و احوال نشان مى‏داد که هرگونه اقدام حاد و برنامه ‏اى که حکومت منصور از آغاز روى آن حساسیت نشان بدهد صلاح نیست، ازینرو امام کاظم دنباله برنامه علمى پدر را گرفت و حوزه ‏اى - ‏نه به وسعت دانشگاه جعفرى- تشکیل داد و به تربیت شاگردان بزرگ و رجال علم و فضیلت پرداخت.«

«سید بن طاووس»مى‏ نویسد: گروه زیادى از یاران و شیعیان خاص امام کاظم علیه ‏السلام -و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد مى‏آمدند و سخنان گهربار و پاسخهاى آن حضرت به پرسشهاى حاضران را یادداشت‏ مى‏نمودند و هر حکمى که در مورد پیش‏آمدى صادر مى‏نمود، ضبط مى‏کردند.

امام موسى بن جعفر نه تنها از نظر علمى تمام دانشمندان و رجال علمى آن روز را تحت‏ الشعاع قرار داده بود، بلکه از نظر فضائل اخلاقى و صفات برجسته انسانى نیز زبانزد خاص و عام بود، به طورى که تمام دانشمندانى که با زندگى پرافتخار آن حضرت آشنایى دارند در برابر عظمت شخصیت اخلاقى وى سر تعظیم فرود آورده‏اند.

واقفیه و اندیشه واقفی گرى پس از امام کاظم:
جابر جعفى از اصحاب امام باقر (ع) مى‏گوید: از آن حضرت سؤال کردم، معنى این آیه‏«ان عده الشهور عندالله اثنى عشر شهرا فى کتاب الله ...» چیست؟ (تعدادماهها در کتاب خداوند از ابتداى آفرینش دوازده ماه معرفى شده است.)
حضرت آهى کشید و فرمود: مقصود خداوند از سال، جدم رسول الله (ص) است که دوازده ماه دارد.
از امیرالمؤمنین تا من و فرزندم جعفر، پسرش موسى، فرزند او على، فرزندش محمد،فرزند او على، فرزند او حسن، فرزند او مهدى. که دوازده امام و حجت‏خدا در بین‏مردم و نگهبانان وحى و علم خدایند ...
با این همه، عده‏اى که خود را شیعه‏مى‏دانند امامان را کمتر از دوازده نفر مى‏دانند که واقفیه از جمله این گروههاست‏در بیشتر موارد، منظور از واقفیه کسانى هستند که در امام کاظم (ع) توقف کردند وولایت امام‏هاى بعد از ایشان را نپذیرفتند.
واقفیه خود به دو گروه تقسیم شدند:
گروهى معتقد بودند امام موسى بن جعفر (ع) زنده و از نظرها غایب است و گروهى‏ دیگر که اعتقاد داشتند حضرت که آخرین امام بود، رحلت فرمود. به این گروه قطعیه‏مى‏گویند.
بسیارى از واقفیان مانند ابى‏نصر بزنطى با دیدن معجزات امام رضا (ع)دست از انحراف برداشتند و بقیه که بر عناد خود اصرار ورزیدند و به مصداق‏«یریدون لیطفوا نور الله بافواههم والله متم نوره‏» پس از مدتى کوتاه اثرى‏از آنان باقى نماند و تلاشهایشان تاثیرى در روند حرکت امامت نداشت. این نیز به‏سبب موضع‏گیرى فکرى و سیاسى ائمه (علیهم السلام) در برابر آنان بود. یونس بن‏یعقوب مى‏گوید: از امام رضا (ع) پرسیدم: به کسانى که گمان دارند پدر شما زنده است، زکات پرداخت کنم؟ فرمود: هرگز! آنان کافر، مشرک و فاسد هستند.
این موضع امامان شیعه سبب شد تا شیعیان ازارتباط با واقفیان خوددارى کرده، از آنان کناره ‏گیرى کنند.

امام کاظم علیه السلام و سخن گفتن به زبان فارسی :
ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید:"امام با چه نشانه‌هایی شناخته می‌شود؟"
فرمود:"امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهم‌ترین آن این است که امام قبلی معرفی‌اش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید. نشانه‌ی دیگر آن است که هر چه از او می‌پرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بی‌خبر نباشد. نشانه‌ی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند، از حوادث آینده خبر بدهد و به همه‌ی زبان‌ها سخن بگوید."
سپس فرمود:"هم اکنون نشانه‌ای به تو می‌نمایم که قلبت مطمئن شود."
در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت:" من خیال می‌کردم فارسی متوجه نمی‌شوید."
امام فرمود:"سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟" سپس فرمود:"امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانه‌ها شناخته می‌شود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست." (بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد)

منبع : رویداد


ارسال شده در تاریخ : شنبه 27 خرداد 1391برچسب:اهل بیت+امام کاظم+موسی بن جعفر+موسی+امام رضا+امام جواد, :: 14:25 :: توسط : عبدالمهدی

 

وداع جانسوز مادر عراقی با کودک 10 ساله اش که در انفجارهای روز چهارشنبه عراق مظلومانه جان خود رااز دست داده است.

به گزارش جهان به نقل از خبرآنلاین براثر این

انفجارهای خونین که تکفیری های عراق متهم ردیف اول آن هستند دست کم 300 نفر از شهروندان عراقی کشته و زخمی شدند.
 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:امام مهدی+امام زمان+غیبت+ظهور+قیام+آخرالزمان, :: 21:45 :: توسط : عبدالمهدی

به گزارش جهان به نقل از فارس در ادامه سلسله مباحث «مهدویت و انتظار» گفت‌و‌گوی مشروحی با حجت‌الاسلام والمسلیمن «مهدی یوسفیان» استاد مرکز تخصصی مهدویت و مؤلف کتاب‌های «امام مهدی در قرآن»، «طلوع خورشید»، «غیبت امام مهدی»، «رخداد ظهور» و «شرایط ظهور» انجام داده‌ایم که این هفته، بخش نخست آن تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود

شناخت موعود نقش مهمی در تنظیم زندگی افراد دارد

حجت‌الاسلام یوسفیان در ابتدای این گفت‌وگو بیان داشت: شناخت وجود مقدس امام زمان علیه السلام بسیار مهم و ارزشمند است؛ چرا که از یک سو معرفت صحیح امام بر هر فرد واجب بوده و نبود آن، مرگ جاهلیت را به دنبال دارد و از سوی دیگر شناخت بهترین موعود پیامبران و مصلح جهانی و آگاهی از زندگانی او، نقش مهم و تعیین کننده‌ای در زندگی افراد دارد و حرکت آنان را تنظیم می‌کند.

وی گفت: این شناخت دو جنبه دارد: اول؛ معرفت شخص آن بزرگوار که او کیست و زندگانی او به چه صورت است؟ و دوم؛ معرفت شخصیت ایشان که جایگاه آن حضرت در نظام هستی کجاست و چه آثاری بر آن مترتب است و ما چه وظایفی در قبال امام داریم؟

القاب حضرت ولی عصر (عج) و معانی آنها

یوسفیان ادامه داد: نام و کنیه امام زمان علیه السلام، همان نام و کنیه پیامبر اکرم است. امام صادق علیه السلام از قول پدران بزرگوار خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می‌کند: «المهدی من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی أشبه الناس بی خلقاً و خلقاً»؛ «مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است، شبیه ترین مردم به من از جهت صورت و سیرت است».

وی گفت: برخی لقب‌های مشهور ایشان عبارت است از: مهدی، قائم، منتظَر، بقیة الله، صاحب الزمان، صاحب الامر و معروف‌ترین آنها «مهدی» است.

این کارشناس تخصصی مهدویت ادامه داد: هریک از این القاب، بیانگر پیام ویژه‌ای در مورد آن وجود مقدس است. آن بزرگوار را «مهدی» می‌گویند، زیرا هدایت شده‌ای است که مردم را به تمامی امور پنهان هدایت می‌نماید و «قائم» می‌نامند، چون برای حق و عدل قیام خواهد کرد. «منتظَر» نامیده‌اند؛ زیرا مؤمنان انتظار مَقدم او را دارند و «بقیة الله» خطاب می‌کنند چون که ذخیره خداوند است. «حجت» می‌نامند از آن رو که حجت و گواه خدا بر خلق است و «صاحب الزمان» می‌گویند، چرا که واسطه فیض خداوند و حلقه ارتباط مردم و خدا است و «صاحب الامر» می‌خوانند؛ زیرا امر ولایت در اختیار او و حاکمیت برای او است.

خصوصیات ظاهری امام زمان عجل الله تعالی فرجه

استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم گفت: در روایات، شمایل و اوصاف حضرت مهدی علیه‌السلام بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می‌کنم. ویژگی بارز در مورد آن بزرگوار، شباهت میان ایشان با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است: « (مهدی) شبیه‌ترین مردم به من است در اوصاف و قیافه‌اش و در گفتار و کردارش».

وی افزود: چهره آن حضرت، جوان و گندمگون، پیشانی‌اش بلند و تابنده، ابروانش هلالی و کشیده، چمشانش سیاه و درشت، بینی‌اش کشیده و زیبا، و دندان هایش برّاق و گشاده است.

وی ادامه داد: بر گونه راست ایشان خالی مشکین و در میانه شانه‌اش اثری ویژه همانند اثر نبوت دیده می‌شود. اندام آن بزرگوار متناسب و میانه است. صورت ایشان می‌درخشد: «وَجهُهُ یَضِیءُ کأنّهُ القَمَرُ لَیلَة البَدر»؛ «صورت او مانند ماه شب چهارده می‌درخشد».

وی گفت: امام مهدی علیه‌السلام دارای وجود معطّر و خوش بو است و هیبت و عظمت فوق العاده‌ای دارد و در عین حال به مردم نزدیک است: «شابُّ حَسنُ الوَجهِ، طَیبُ الرائِحة، هَیوب وَ مَعَ هَیبَتِهِ متقرِّب اِلی الناسِ»؛ «جوانی خوش سیما، خوش بو و دارای هیبت و عظمت بوده و به مردم نزدیک است».

یوسفیان یادآور شد: او اهل عبادت و شب زنده‌داری، زهد و ساده‌زیستی، صبر و بردباری، عدالت و نیکوکاری است. «بِاَبی من لیله یرعی النجوم ساجداً و راکعاً»؛ پدرم فدای کسی که شب‌ها در حال سجده و رکوع (طلوع و غروب) ستارگان را مراعات می‌کند.

وی گفت: لباس مهدی، جز پوشاکی درشت، خوراک او جز غذایی سخت (و بی خورش) نیست. «علیه کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب و...»؛ او دارای کمال موسی، شکوه عیسی و شکیبایی ایوب است.

نَسَب امام مهدی علیه‌السلام

حجت‌الاسلام یوسفیان گفت: پدر حضرت مهدی علیه‌السلام ، امام حسن عسکری علیه‌السلام یازدهمین امام معصوم و مادر بزرگوارش حضرت نرجس است.

وی گفت: مادر ایشان کنیزی بسیار پاک و وارسته بود که در خانه حکیمه خاتون، دختر امام جواد علیه‌السلام و عمّه امام حسن عسکری علیه‌السلام و تحت تربیت ایشان قرار داشت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام علی علیه‌السلام و صادقین علیهما‌السلام ایشان را بهترین کنیز خطاب کرده بودند. امام علی علیه‌السلام در مورد ایشان فرمود: «بِاَبی خیرة الاماء»؛ «پدرم به فدای کسی که پسر بهترین کنیزان است».

وی گفت: برای جناب نرجس خاتون، نام‌های دیگری نیز گفته شده است؛ مانند: ریحانه، سوسن، و صقیل.

وی افزود: طبق برخی اقوال ایشان «ملیکه» نوه قیصر روم و از جانب مادر از نسل شمعون وصی حضرت عیسی علیه‌السلام و اهل روم بود که به دست مسلمانان اسیر شد.

میلاد حضرت امام زمان علیه‌السلام

نویسنده و پژوهشگر مسائل مهدویت گفت: امام مهدی علیه‌السلام در سپیده دم جمعه، نیمه شعبان سال 255 هـ.ق (869 م) در شهر سامرا در عراق دیده به جهان گشود. البته در سال تولد ایشان اختلافی مطرح و سال 254 و 256 نیز گفته شده است که می‌تواند به علت پنهانی بودن تولّد ایشان باشد.

وی ادامه داد: ولادت آن حضرت نزد شیعه و برخی از اهل سنّت از مسلّمات تاریخ است. عده‌ای از پژوهشگران در کتاب‌های خود، به نام برخی از علمای عامّه که ولادت حضرت را پذیرفته‌اند اشاره کرده‌اند.

دوران زندگی حضرت مهدی علیه‌السلام

یوسفیان گفت: زندگی حضرت مهدی علیه‌السلام به سه دوره تقسیم شده است: اولین دوره، دوره اختفا است. این دوره از زمان ولادت شروع شد و تا شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام ادامه یافت. این دوره پنج سال بود و کودکی آن حضرت را شامل می‌شد.

وی گفت: دوران غیبت، دومین دوره زندگی امام است. این دوره از زمان شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام شروع شده و تا زمان ظهور ادامه دارد. این دوره خود به دو مرحله تقسیم می‌شود: مرحله اول، غیبت صغری است: این دوره زمانی محدود، از سال 260 هـ.ق تا 329 (حدود هفتاد سال) را شامل می‌شود.

یوسفیان گفت: این دوران، نقش مهم و تعیین کننده‌ای برای ورود شیعیان به مرحله غیبت کبری داشت. ویژگی بارز این دوره وجود چهار سفیر و نایب خاص بود: عثمان بن سعید عَمری، محمد بن عثمان بن سعید عمری، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. اینان نقش رابطه بین مردم و امام را ایفا می‌کردند.

وی گفت: مرحله دوم غیبت کبری است؛ با رحلت علی بن محمد سمری، دوران غیبت کبری یا غیبت تامه شروع شد. در این دوره دیگر فردی به عنوان نایب خاص به عنوان رابط ویژه میان مردم و امام علیه‌السلام، وجود ندارد.

امام زمان در آخرین توقیع خود به نائب چهارم چه نوشت؟

حجت‌الاسلام یوسفیان گفت: امام زمان علیه‌السلام در آخرین توقیع خود به نایب چهارم فرمود: «ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در عزای تو عظیم گرداند که تو، ظرف شش روز آینده خواهی مرد. پس خود را برای مرگ مهیّا کن و به احدی وصیت مکن که پس از وفات تو، قائم مقام تو شود که دومین غیبت (غیبت تامه) واقع گردیده است».

نیابت از امام زمان همانند غیبت دو مرحله دارد

حجت الاسلام یوسفیان گفت: همان گونه که غیبت دو مرحله‌ای بود، نیابت نیز دو مرحله دارد: نیابت خاص برای غیبت صغری و نیابت عام برای غیبت کبری. در «نیابت خاص»، چهار تن با اسم و رسمِ مشخص، از طرف امام معیّن شده و از سوی نایب قبل به مردم معرفی شدند. در «نیابت عام» براساس یک ضابطه کلی و معین از سوی امامان، نایب عام مشخص شده و مردم باید به او رجوع کنند.

وی ادامه داد: البته مقام نیابت از طرف امام علیه‌السلام به واجد شرایط تفویض می‌شوند؛ نه این که مردم بخواهند مقام نیابت را به کسی واگذار کنند.

توقیع امام زمان درباره نیابت عامه در زمان غیبت کبری

استاد مرکز تخصصی مهدویت گفت: شیخ صدوق، شیخ طوسی، و طبرسی توقیعی از امام زمان علیه‌السلام نقل کرده‌اند. «و امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجتی علکیم و انا حجة الله علیهم»؛ (در حوادث و رخدادهایی که واقع می‌شود، به روایت کنندگان حدیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنانم).

وی تأکید کرد: سرپرستی امور مردم در زمان غیبت کبری، از طرف امام زمان علیه‌السلام در دست «ولی فقیه» قرار گرفته است. منصب «فتوا» و «قضاوت» از پیش به وسیله ائمه برای فقها قرار داده شده بود؛ ولی رسمیت مرجعیت و زعامت فقهای اسلام، از این تاریخ پدید آمد و تا زمان ظهور ادامه دارد.

استاد مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم گفت: امام شؤون و وظایفی دارد که به همه آنها ـ جز آنچه با غیبت ناسازگار است ـ به بهترین وجه اقدام می‌کند. خود آن حضرت می‌فرماید: «الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتقاع بالشمس اذا غیّبتها عن الابصار السحابُ»؛ «بهره بردن از من در عصر غیبتم، مانند بهره بردن از آفتاب است، هنگامی که ابرها او را از چشم‌ها می‌پوشانند».

مراد از غیبت امام زمان چیست؟

وی ادامه داد: باید دانست که مراد از غیبت «امام غایب»، ظاهر نبودن ایشان است، نه حاضر نبودن، امام مهدی علیه‌السلام با قیام، ظهور می‌کند، نه این که حضور پیدا کند. حضرت در میان مردم حاضر و بر کارها ناظر است و در موارد لازم، فریادرسی و عنایت می‌کند.

وی افزود: آن بزرگوار در توقعیی به شیخ مفید می‌فرماید: «فانا نحیط علماً بِاَنبائکم و لایعزب عنا شیء من اخبارکم» ؛ «ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفی نیست».

یوسفیان گفت: و در قسمتی دیگر از این توقیع آمده است: «اِنّا غیرمهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللأول واصطلمکم الاعداء»؛ «ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم؛ اگر جز این بود، دشواری‌ها و مصیبت‌ها بر شما فرود می‌آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می‌کردند».

دوران غیبت میدان آزمایش است

نویسنده و پژوهشگر مسائل مهدویت گفت: امام صادق علیه‌السلام فرمود: «صاحب هذا الامرِ یَتَرَددُ بینهُمَ و یمشِی فِی اَسواقِهِم وَیَطَاُ فُرشَهُم وُ لایَعرِفُونَهُ»؛ «صاحب این امر (قیام و حکومت الهی) در میان آنها تردّد دارد و در بازارهایشان راه می‌رود و بر فرش هایشان گام می‌نهد؛ ولی او را نمی‌شناسد».

وی یادآور شد: دوران غیبت، میدان بزرگ‌ترین آزمایش و غربال انسان‌ها است و ایمان و عمل مؤمنان به بوته امتحان و سنجش گذاشته می‌شود تا چه کسی موفق و سربلند شود.

حجت‌الاسلام یوسفیان در پایان بخش نخست گفت‌وگوی خود با فارس اظهار داشت: سومین دوره زندگی حضرت، دوران ظهور است: این دوره به اذن خدا، با پایان غیبت کبری شروع می‌شود و آن حضرت با خروج و قیامشان، حاکمیت الهی خود را بر جهان برقرار می‌کند و آن را از عدل و داد آکنده می‌سازد.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 19 خرداد 1391برچسب:امام مهدی+امام زمان+غیبت+ظهور+قیام, :: 23:58 :: توسط : عبدالمهدی

به گزارش جهان به نقل از مشرق،‌ شيخ "محمد بديع موسى" شیخ وهابی سوري و یکی از اعضای جماعت اخوان‌المسلمون این کشور اعلام کرد "ارتش آزاد سوریه" با ارسال نامه‌هایی به شیوخ و مفتی‌‌های این جماعت از آنها درباره تعرض و تجاوز به زنان علویه و کشتار کودکان این طایفه و حمله به خانه‌ها و مراکز محل سکونت آنها استفتاء کرده است.

شیخ موسی می‌ افزاید: مفتی‌ها و شیوخ جماعت اخوان‌المسلمون تمام اين موارد را مباح و حلال اعلام کرده و تأکید کرد که ما بیانیه‌ای صادر کردیم و در آن ضمن اینکه به وفاداری طایفه علوی به نظام حاکم بر کشور و نفرت دیگر طوایف سوریه از آنها اشاره کردیم،‌ تأکید نمودیم که ریختن خون‌ آنها، تعرض به زنان آنها،‌ کشتن کودکان آنها و حمله به محل سکونت‌شان مجاز و حلال است و همه طوایف در سوریه می‌‌خواهند که از دست آنها خلاص شوند.

شيخ "محمد بديع موسى" که هم‌اکنون در عربستان سعودی تدریس می‌‌کند در دهه هشتاد و نود ميلادي یکی از مشایخ منطقه "المیدان" در دمشق و یکی از اعضای جماعت اخوان‌المسلمون سوریه و البته فعال در شاخه نظامی آن بود که در آن دوره به "الطليعة الإسلامية" معروف شده بود، و هم اکنون یکی از اعضای "مجلس شوراى" جماعت است، اما نامی از وی برده نمی ‌شود.

وی در محضر شيخ "حسن حبنكة الميداني" تحصیلات خود را تکمیل کرد که معروف است در دهه شصت فتوای حلال بودن همبستر شدن پدر با دختر را در مواقع ضرورت صادر کرد و در این ارتباط توضیح داد که نیازها و ضرورت ‌ها موانع و محارم را از پیش رو برمی دارد و کسی که درختی را می ‌کارد بیش از هرکس دیگری مجاز است از میوه آن استفاده کند و این فتوای معروفی که در دهه شصت سرو صدای بسیاری نیز به پا کرد.

پس از آغاز ناآرامی‌ های سوریه به بهانه بهار عربی محمد بدیع موسی به مزدور گیری از میان سعودی‌ ها و سوری ‌های مقیم عربستان و با هماهنگی با "عدنان عرعور" آنها به سوریه اعزام و پول ‌ها و اموال زیادی را برای معارضان سوری جمع‌ آوری کرد.

شیوخ جماعت اخوان‌المسلمون سوریه با صدور فتاوای جدا گانه، ریختن خون علویان این کشور و زناي به عنف با زنان علویه را مباح اعلام کردند.

پس از آن نیز با هماهنگی شيخ "احمد الصياصنة" در درعا به کمک به اصطلاح اسلام‌ گرایان این منطقه "كتيبة العمري" و در منطقة حوران " كتایب المعتز بالله" را تشیکل داد که در این اواخر پل "خربة غزالة" و پیش از آن تعدادی از برج‌ های خطوط ارتباطی این منطقه را تخریب کرده و از بین برد.

ارتش آزاد سوریه نیازی به فتواهای مشایخ و مفتی‌ های خود ندارد، چون به لطف خون و خونریزهای "محمد فاروق طيفور" معاون "برهان غليون" در "شورای ملی" و "على رياض الأسعد" و گردان‌ های تحت فرمان او و همچنین "جبهه یاری اهل شام" خود به فتوای ابن تیمیه عمل می‌‌کنند.

جماعت اخوان المسلمون سوریه طی دهه هشتاد به طور رسمی به فتوای ان تیمیه عمل کرد و تاکنون نیز به فتواهای وی عمل کرده و می‌کنند.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:اخوان المسلمین+سوریه+مفتی+وهابیت+علویان, :: 22:16 :: توسط : عبدالمهدی

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود ...

 

 

وفات حضرت زینب کبری، ام المصائب، سلام الله علیها تسلیت باد


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:37 :: توسط : عبدالمهدی

به گزارش جهان به نقل از کیهان نخست وزير اسرائيل در مركز پژوهش هاي امنيتي در تل آويو گفته است: قدرت هاي بزرگ جهان به جاي اينكه درخواست هاي خود را از حكومت ايران افزايش داده و وزنه فشار بر جمهوري اسلامي را سنگين تر نمايند، فشارها را كم كرده اند.

به گزارش راديو اسرائيل، بنيامين نتانياهو، پيرامون موضوع هسته اي ايران گفت: انتظار مي رفت كه قدرت هاي بزرگ خواستار توقف هرگونه غني سازي اورانيوم توسط ايران شوند. اما به جاي آن از خواسته هاي خود عقب نشيني كرده اند.

وي تأكيد كرد: تحريم هاي بين المللي زماني كارساز و مفيد است، كه توقف غني سازي اورانيوم توسط حكومت اسلامي ايران را دربرداشته باشد.

ايهود باراك وزير دفاع رژيم صهيونيستي نيز در همايش ياد شده گفته است: جمهوري اسلامي با افزايش سانتريفيوژ، تأسيس نيروگاه هاي اتمي جديد و اقدامات ديگر، وضعي را پيش آورده، كه حتي آمريكا نيز نمي تواند جلوي آن را بگيرد.»

باراك با بيان اينكه «ايراني ها صبور و بردبار هستند»، تصريح كرد: آنها مي گويند «ما سالهاي سال براي موضوع اتمي صبر كرديم، لذا بازهم مي توانيم صبر كنيم و هيچ اتفاقي نخواهد افتاد.»
وي با بيان اينكه «ما در كنار ايران هسته اي ديگر نمي توانيم سر راحت به بالين بگذاريم»، افزود: ايران مي كوشد شمشير را بر گردن ما بگذارد. آنها دنبال ايجاد يك امپراطوري اسلامي در منطقه هستند.

باراك گفت: ما همه اميدواريم كه مشكل از راه تحريم و ديپلماسي حل شود.ما خيلي خوشحال مي شويم اگر يك روز از خواب بيدار شويم و ببينيم همه چيز تمام شده است. هرچند احتمالاً چنين اتفاقي نخواهد افتاد.
از سوي ديگر مئيرداگان رئيس سابق موساد ضمن سخناني در دانشگاه بن گورين كه از سوي دورنماي يديعوت آحارونوت مخابره شده، گفته است: حمله خيلي آسان و غلط انداز مي نمايد اما كسي نمي پرسد كه پنج دقيقه پس از آن قرار است چه اتفاقي رخ دهد؟ من مي گويم كه پنج دقيقه بعد، ما خود را در برابر يك جنگ منطقه اي روبرو خواهيم ديد.»
وي افزود: اگر مطمئن مي شدم كه برنامه هسته اي ايران با يك حمله به مدت ده سال متوقف مي شد، من نيز حامي حمله بودم.»
رئيس فعلي سازمان جاسوسي اسرائيل، موساد، نيز هفته گذشته در پژوهشكده امنيت ملي تل آويو و در برابر ميهمانان داخلي و خارجي گفته بود «حمله به ايران، تنها سران ايران را به سوي تصميم گيري به داشتن بمب هسته اي تشويق خواهد كرد.»
در همين حال خبرگزاري فرانسه چندي پيش در گزارشي از تل آويو تصريح كرد: سران ارتش و موساد در اسرائيل وزنه دارند و جامعه اسرائيلي به موضعگيري هاي آنها، واكنش نشان مي دهد. وقتي اين مقامها در علن، كفايت حكومت كنندگان بر اسرائيل را زير سؤال مي برند، اسرائيلي ها نسبت به نظر آنها، بي تفاوت نمي مانند. اكنون مقامات اطلاعاتي و امنيتي و نظامي اسرائيل علناً عليه حكومت تل آويو عصيان كرده اند كه داگان و ديسكين از آن جمله هستند. درسي كه عصيان رؤساي دستگاه اطلاعاتي اسرائيل و ارتش اين رژيم مي آموزد، اين است كه در اسرائيل نه حالت موافقت با جنگ كه نگراني نسبت به آن وجود دارد و از ديد اينگونه شخصيت ها، چنين جنگي موجه نيست.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:اسرائیل+ایران+سلاح هسته ای+سلاح اتمی+موساد+جنگ, :: 11:35 :: توسط : عبدالمهدی

اظهارات شیخ عبدالله التمیمی امام جماعت مسجد سلفی ها در حمص در گفتگو با کانال 2 تلویزیون اسرائیل بسیار جالب است.

به گزارش جهان به نقل از خبرآنلاین التمیمی که از شیوخ به نام سلفی ها محسوب می شود در گفتگو با کانال 2 تلویزیون رژیم صهیونیستی ضمن تمجید از دولت اسرائیل هرگونه دشمنی با آنها را تکذیب کرده و گفته است میان سلفی ها و اسرائیلی ها هیچگاه دشمنی نبوده و نخواهد بود و انها در یک جبهه واحد در حال جنگیدن هستند. او با ابراز انزجار و دشمنی خود نسبت به حزب الله لبنان ادعا کره است که انها برای کشتن او جایزه تعیین کرده اند تا از این طریق بتواند موقعیت و شرافتی نزد اسرایئلی ها به دست بیاورد.
 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:سلفی+اسرائیل+شیعه+حمص+جهاد+جنگ, :: 20:14 :: توسط : عبدالمهدی

پيامبر خدا (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) فرمودند:
مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْـظُرَ اِلى آدَمَ فى عِلْمِهِ وَاِلى نُوحٍ فى تَقْواهُ وَاِلى اِبْراهيـمَ فى حِلْمِهِ وَ اِلى مُوسى فى هَيْبَتِهِ وَ اِلى عيسى فى عِبادَتِهِ فَلْيَنْظُرْ اِلى عَلِىِّ بْنِ اَبى طالبٍ عليهم‏السلام؛

هر كه مى‏خواهد به « آدم » و علم او و « نوح » و تقواى او و « ابراهيم » و دور انديشى. بردبارى. او و « موسى » و هيبت او و « عيسى » و عبادت او بنگرد، به « على بن‏ابى طالب » بنگرد.
ارشاد القلوب، ص 217


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:امام علی علیه السلام+امام علی+امیرالمومنین+موسی+عیسی+ابراهیم+نوح, :: 16:28 :: توسط : عبدالمهدی

توصیه های کاربردی به مناسبت آغاز ماه رجب

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

روی عَنِ الباقِرِ (عَلَیهِ السَّلامُ) قال: لجابر الجُعفي، یا جابرَ:
«مَن هذَا الَّذي سَأََلَ اللَه تَبارَکَ وَ تَعالی فَلَم یُعطِهِ أََو تَوَکَّلَ عَلَیهِ فَلَم یَکفِهِ أََووَثِقَ بِهِ فَلَم یُنجِهِ»
ترجمه: ای جابر! چه کسی از خداوند تبارک و تعالی درخواستی کرده و خداوند درخواست و خواهش او را نپذیرفته و به او عطا نکرده است؟ یا اینکه چه کسی به خداوند توکّل و تکیه کرده و خداوند او را کفایت ننموده است؟
یا اینکه چه کسی است که به خداوند اعتماد و اطمینان کرده و خداوند را نجات و رهایی نداده باشد؟

شرح: از حضرت باقر (علیه‏السلام) روایت شده است که حضرت به جابر جُعفی فرمودند:
اي جابِر! چه کسی است که از خداوند در خواست کند و خداوند به او عطا نکند؟!
حضرت می خواهند بفرمایند که چنین چیزی نشدنی است؛ «مَن هذَا الَّذي سَأََلَ اللَه تَبارَکَ وَ تَعالی فَلَم یُعطِهِ»، به تعبیر ما یعنی کسی را به من نشان بده که از خدا در خواست كرده و خدا به او عطا نکرده باشد؟!
«وَ مَن یَتَوَکَّلَ عَلَیهِ فَلَم یَکفِهِ»، نشانم بده ببینم! کیست که کارش را به خدا واگذار کند و خداوند او را کفایت نکرده و کارش را انجام ندهد؟!
«وَ مَن وَثِقَ بِهِ فَلَم یُنجِهِ» نشانم بده ببینم! کیست که اعتماد به خدا کند و تکیه گاهش خدا باشد، امّا خدا او را نجات ندهد و از گرفتاری رهایی نبخشد؟!
در اينجا سه سؤال پشت سر هم مطرح شده است؛ اگر کسی واقعاً از خداوند درخواست کند و غیر او را کارساز نداند، خدا هم عطا می‏کند، هم کفایت می‏کند و هم او را نجات می بخشد؛ در اين شکّی نیست!
بله! در هر زماني این طور است؛ امّا در برخی ظرف‏های زمانی اجابت تسریع می‌شود؛ برخی مکان‏ها هم همین طور هستند، مثلاً در مشاهد مشرّفه، مساجد و... زمان‏ها نيز مانند مکان‏ها، در سرعت اجابت مدخلیّت دارند.
یکی از زمان‌هایی که در بین سال به این مطلب اختصاص دارد، «ماه رجب» است. در روایتی از پیغمبراکرم است که حضرت فرمودند: خداوند، فرشته‏ای را در آسمان هفتم قرار داده است که: «یُقالُ لَهُ الدّاعي»، اسمش «جارچی» است. «داعي» به معناي جارچی، يعني كسي كه کارش جار زدن است.
.وقتی ماه رجب وارد می‏شود، این فرشته از شب تا به صبح فرياد می زند:
«طُوبی لِلذّکِرین طُوبی لِلطّائِعینَ»، خوشا به حال کسانی را که در این ایّام و شب‏ها به یاد خدا بوده و ذاکر الله تعالی هستند و از او اطاعت می‏کنند. «وَ یَقُولُ اللهُ تَعالی»، آن ملک می‏گوید: خداوند شب‏های ماه رجب می‌فرماید: «وَیَقُولُ اللهُ تَعالی اَنَا جَلیسُ مَن جالِسَني»، من هم‌نشین کسانی هستم که با من هم‌نشین شوند!
«وَ مُطیعُ مَن اَطاعَني»، این خیلی بالا است! اطاعت می‏کنم کسانی را که از من اطاعت ‏کنند!
«وَ غافِرُ مَن اَستَغفَرَني»، می آمرزم کسانی را که از من درخواست غفران و آمرزش نمايند!
«اَلشَّهرُ شَهري وَ اَلعَبدُ عَبدي وَ الرَّحمَة ُُ رَحمَتي»، این ماه، ماه من است! بنده، بندۀ من است! و رحمت، رحمت من!
«مَن دَعاني في هذَا الشَّهر ِ اَجَبتُهُ»، هر کس در این ماه، مرا بخواند و صدايم بزند، جوابش می گویم!
«وَ مَن سَئَلَََني اَعطَيتُهُ»، اگر کسی از من درخواستی کند به او عطا می‏نمايم!
«وَ مَن ِ اَستَهداني هَدَیتُهُ»، اگر کسی از من راهنمایی بخواهد او را راهنمایی می‏کنم!
اين روايت، روایت مفصّلی است. می‏فرماید: من این ماه را ریسمانی بین خود و بنده‏ام قرار داده‌ام، «وَ فَمَنِ اعتَصَم َ بِهِ وَصَلَ اِلیََّ»، هر کس این ریسمان را بگیرد، به من می رسد. ماه رجب، ماه خداوند، ماه رحمت خداوند و وسیله‏اي برای رسیدن به خداوند مي‏باشد.
در روایتی امام صادق‏(علیه‏السلام) از پیغمبر اکرم نقل می فرماید که: ماه رجب، ماه استغفار امّت من است؛ بعد می فرماید: رجب را «اَصبّ» گویند، چون رحمت خدا در این ماه به امّت من زیاد ریزش می‌کند؛ ماه رجب چنین ماهی است. لذا حضرت فرمودند: زیاد در این ماه بگویید: « اََستَغفُرِ اللهَ وَ اَسئَلُهُ التَّوبَةَ»؛ ایشان برای استغفار دیگر سقف هم نمی گذارند، بلکه می فرمایند: زیاد استغفار کنید و در این ماه از رحمت الهی که بر شما ریزش می‌کند بهره بگیرید!


بحارالانوار، جلد68، صفحه 138
دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی/جهان نیوز


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:حدیث+امام علی+پیامبر+حیا+شرم+پدر+معلم+نهج البلاغه+امام باقر+رجب, :: 10:41 :: توسط : عبدالمهدی

به گزارش جهان، به طور کلی صدقه آثاری دارد، یکی اینکه صدقه نمایشگر صداقت ایمان مومن است که با انجام آن نشان می دهد تا چه حد در وادی ایمان و خداپرستی صادق است و از این طریق رفع نیازمندیهای مومن می گردد و سبب پیدایش رفاه عمومی می گردد و همچنین صدقه یکی از عوامل سازندگی انسان نیز هست چنانکه قرآن می فرماید:

ای رسول ما، تو از مومنان صدقات را دریافت کن تا بدان صدقات نفس آنها را پاک و پاکیزه سازی. مومن صدقه را باید برای خود یا برای فایده و غرضی که در نظر دارد بدهد و یا برای حفظ نفس خود و یا محبوب و عزیزی که بسیار نزد او گرامی است دهد و چه محبوبی بالاتر از امام زمان (عج) که اصلاح بسیاری از امور دینی و آخرتمان متوقف به وجود و سلامتی آن حضرت است و این مطلب به دلیل عقل و نقل ثابت است که هیچ شخصی عزیزتر و گرامی تر نیست و نباید باشد مگر وجود مقدس امام زمان (عج) بلکه امام باید محبوبتر از شخص خودمان باشد و اگر چنین اعتقادی نداشته باشیم در ایمان و معرفتمان نسبت به آن حضرت ضعف و خللی وجود دارد.

سیدبن طاووس رحمه الله به ما سفارش کرده و می فرماید:

ابتدا برای حضرت مهدی(عج) صدقه بده قبل از اینکه برای خود و عزیزانت صدقه بدهی. باید توجه داشت که آن حضرت هیچ نیازی به صدقه دادن ما ندارد بلکه از شئون بندگی و ادای بعضی از حقوق بزرگ آن حضرت است و خود یک نوع اظهار محبت و دوستی به آن حضرت است و این عمل راه و سببی است برای جلب رضای پروردگار و حلول قرب به خداوند در قضای حوایج و دفع بلا از آثار صدقه به انفاق کنندگان آن می رسد مخصوصاً اگر انفاق برای اظهار محبت و دعا برای وجود مقدس امام زمان (ع) باشد.

سیدابن طاووس می نویسد: ایامی که در مدرسه علمیه بعثت سکونت داشتم طلبه ای که نزد من موثق بود راجع به صدقه برای وجود نازنین امام زمان (ارواحنا فداه) می گفت:

شبی از حرم حضرت رضا(علیه السلام) به طرف مدرسه می آمدم در آن شب بسیار برای امام زمان (عج) دعا کرده و در فراقش اشک ریختم در وقت برگشتن از حرم به بازار سرشور رسیدم که فقیری جلوی مرا گرفت و از من چیزی خواست هر چه دست در جیب لباسهایم کردم چیزی پیدا نکردم مگر یک پنج ریالی آن را با آنکه کم بود با شرمندگی به آن فقیر دادم و نیت کردم که این صدقه برای حفظ وجود مقدس امام زمانم باشد.

ابوالوفاء شیرازی از حضرت رسول (ص) نقل می کند که فرمود: هرگاه درمانده و گرفتار شدی و به نهایت شدت رسیدی پس استغاثه کن به حجت (ارواحنا فداه) او ترا درمی یابد و نجات می دهد و او فریادرس و پناه است از برای هر کس که به او استغاثه کند پس بگو: یا مولای یا صاحب الزمان انا مستغیث بک فردای آن شب هنگامی که برای حضور در درس به بازار سرشور رسیدم یکی از کسبه ها که قبلاً مرا می شناخت تا چشمش به من افتاد مرا با صدای بلند صدا زد، وقتی که نزد او رفتم گفت: دیشب چه عملی را انجام دادم؟!

گفتم مگر چه شده است: گفت: دیشب در عالم رویا دیدم حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) سوار بر اسب سفیدرنگی هستند و وارد بازار سرشور شدند و جمعیتی در پشت سر آن حضرت در حرکت بودند که فرمودند: آمده ام جزای احسان فلان طلبه را بدهم (واسم تو را بردند)

و همچنین سیدبن طاووس، رحمه الله در ضمن دعاییکه برای صدقه دادن در وقت صفر است می فرماید: خدایا! این (صدقه) از آن و برای تو است و صدقه ای برای سلامتی مولایمان م ح م د – عجل الله تعالی فرجه – می باشد، و بر او درود بفرست آن هنگام که در سفر است و در تمام حرکتها و استراحتهایش، در تمامی اوقات شب و روزش و صدقه ای است برای هرچه که متعلق به اوست.

یاد و توجه به امام زمان (عج) فریاد رس درماندگان

سیدبن طاووس رحمه الله – معتقد بوده که مومن در هنگام روی آوردن شرایط و بلایا و امراض و هوسها و بالاخص در موقع روی آوردن شبهات و فتنه های باید به آن حضرت پناه برد و استمداد و کمک خواست که اوست الکهف الحصین و غیاث المضطرالمستکین.


یعنی پناهگاهی است که حصین دارد و حفظ می کند از خطرات و هر کس که مضطر شده و به مسکنت دچار گردیده اوست فریادرس درمانده و بیچاره ها.

و اوست مفزع العباد فی الواحیه الفاد: یعنی در گرفتاریهای سخت محل پناه و مفزع بندگان خداوند است لذا یکی از القاب شریف آن حضرت غوث است یعنی فریادرس.

ابوالوفاء شیرازی از حضرت رسول (ص) نقل می کند که فرمود: هرگاه درمانده و گرفتار شدی و به نهایت شدت رسیدی پس استغاثه کن به حجت (ارواحنا فداه) او ترا درمی یابد و نجات می دهد و او فریادرس و پناه است از برای هر کس که به او استغاثه کند پس بگو:

یا مولای یا صاحب الزمان انا مستغیث بک

لذا نقل شده که هرگاه مضطر شدی و راه را گم کردی آن حضرت را به این نام یاد کن.

چنانکه ابوبصیر از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: هرگاه گم شدی در راه، پس ندا کن یا بگو یا صالح، و یا اباصالح ارشدونا الی الطریق رحمکم الله. عبید بن حسین زرندی که راوی خبر است از علی بن ابی حمزه می گوید: این بلا به ما رسیده یعنی راه گم کردیم، به بعضی از کسانی که با ما بودند امر نمودیم به اینکه از ما دور شوند و این نام را ندا کنند پس دور شدند و ندا کردند آنگاه نزد ما برگشتند و خبر دادند که صدایی را شنیدند که می فرماید: راه طرف راست است و یا گفت: سمت چپ است، پس ما به آن طرف که فرموده بود رفتیم و راه را پیدا کردیم.

و همچنین علامه مجلسی رحمه الله می فرماید: میراسحاق استرآبادی رحمه الله در بیابان گم می شود و از زندگی مایوس می گردد به حضرت بقیه الله ارواحنا فداه متوسل می شود و آن غوث العظیم، و ولی عصر و زمان را می خواند تا اینکه مورد لطف و مرحمت آن حضرت واقع می گردد و نجات پیدا می کند. به این جهت بین مردم معروف می شود.

علامه مجلسی رحمه الله می فرماید: پدرم برایم نقل کرد که: در زمان ما مرد شریف و نیکوکاری بود که چهل حج پیاده رفته بود و در میان مردم مشهور و معروف بود که طی الارض دارد.

اتفاقاً در سالی به اصفهان آمد و بر ما وارد شد روزی از او پرسیدم: این طی الارض که در حق شما می گویند آیا صحت دارد یا آنکه واقعیت ندارد.

جواب داد: واقعیت ندارد و علت آن این است که: در یکی از سالها با کاروانی به مکه رفتم تا آنکه در جایی رسیدیم که از آن مکان تا به شهر مکه هفت منزل مسافت بود اتفاقاً من به خاطر کاری که داشتم از حجاج عقب افتادم و قافله از نظر من دور شد من تنها ماندم و راه را هم گم کردم حیران و سرگردان و هراسان در میان بیابان ماندم و چون برای پیدا کردن راه بسیار به اطراف دویدم تشنگی بر من غلبه کرد.

با اینکه امیدی به زنده ماندن نداشتم با صدای بلند به حالت استغاثه فریاد زدم: یا اباصالح ادرکنی و اغثنی یعنی یا اباصالح یا صاحب الزمان مرا دریاب و به فریادم برس. ناگهان از دامنه بیابان سواری نمایان شد بعد از زمان کوتاهی نزد من آمد.

دیدم جوانی است خوشرو و گندمگون خوش لباس بر شتری سوار است و ظرفی پر از آب در دست دارد، به او سلام کردم او هم جواب مرا داد و فرمود: تشنه هستی؟

عرض کردم آری.

ظرف آب را به دستم دادند و من از آن آب آشامیدم.

سپس فرمود: می خواستی به قافله برسی؟

عرض کردم آری!

سپس مرا در ردیف خود سوار بر شتر کردند و به سمت مکه متوجه شدند. من عادت داشتم که هر روز حرز یمانی را بخوانم و چون خود را در آسایش و آسودگی دیدم و وحشت از من دور شد شروع به خواندن حرز یمانی كردم.

آن بزرگوار در بعضی از فقرات از من غلط می گرفتند و می فرمود: این چنین نیست که می خوانی بلکه چنین بخوان.

اندک زمانی گذشت به صورت من نگاه کردند و فرمودند:

این مکان را می شناسی؟

خوب که تامل کردم خود را در ابطح دیدم.

فرمودند: فرود آی

چون پیاده شدم از نظرم غایب شد.

دانستم که او مولای من صاحب الزمان (ارواحنا فداه) بود.

از مفارقت آن جناب دلتنگ شدم و از نشناختن حضرتش در زمان ملاقات تاسف خوردم. هفت روز از این واقعه گذشت تا حجاج رسیدند و مرا در مکه دیدند بعد از اینکه از زنده بودنم مایوس شده بودند.

لذا حضورم را در مکه مستند به طی الارض کردند از این جهت است که مشهور به طی الارض شده ام.

علامه مجلسی می فرماید: پدرم (علامه مجلسی اول) گفت:

من حرز یمانی را در نزد وی خوانده و تصحیح نمودم و درخصوص آن به من اجازه داد.

برگرفته از كتاب امام زمان (عج) و سید ابن طاووس: نوشته سید جعفر رفیعی.
 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف+صاحب الزمان+مهدی+امتحان+صدقه+توسل, :: 12:46 :: توسط : عبدالمهدی

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباره ارزیابی از وضع کنونی و پيشرفت های ملت ایران/ مذاکره با امریکا آیاتاکنون به سوره"حمد"اینگونه نگاه کرده‌اید؟ خاطره‌ حاج سعید که بغض رهبر انقلاب را درآورد شکل گیری فضای جنگی بین چین و ژاپن روسیه برای جنگ آماده می شود شهیدی که جنت را به او نشان دادند گره گشایی از مردم، قبرمان را روشن می کند راه نجات گریه‌کردن برای امام‌حسین علیه السلام چه ثوابی دارد؟ ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عرفات و روضه حضرت عباس علیه السلام ده داستان کوتاه از زندگی جوادالائمه علیهم السلام اجمعین نظر درس‌آموز رهبر انقلاب درباره دختران بدحجاب چراغ سبز به دولت تركيه برای حمله به سوریه
نويسندگان