BASHIR
اعتقادی،سیاسی
 
 

به گزارش جهان به نقلاز تبیان، برخی از سفارشات آیت الله قاضی (ره): اول روخوانی قرآن. می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید. توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(ص) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان!

به نام خدا
مطالب زیر گزیده ای از توصیه ها و وصایای آیت الله سید علی قاضی (ره) استاد اخلاق حضرت علامه طباطبایی و حضرت آیت الله بهجت است که به شاگردان و اطرافیان خود فرموده اند و ما آن ها را به اختصار ذکر می نماییم.

باشد که کلامش چون صاعقه ای بر قلبمان بدرخشد و راهنمایمان در تاریکی ها باشد.

نماز

شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است].

مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.»

مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند.

مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: «به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند.» بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.

اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.

دعا در قنوت نماز

آقای قاضی به شاگردان خود دستور می دادند این دعا را در قنوت نماز هایشان بخوانند: «اللهم ارزقنی حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من یحبّک، والعمل الذی یبلغنی إلی حبّک واجعل حبّک احبّ الاشیاء إلی.»

قرآن

آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند: « چند سفارش ایشان عبارت است از: اول روخوانی قرآن. می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید. توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(ص) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان!»

آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله طباطبایی می فرمودند: « دستورالعمل، قرآن کریم است؛ فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً و عملاً و حالاً.

آن قره العیون مخلصین را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی...»

و نیز:« بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن نوشیدنی و شراب مؤمنان است. تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد. »

نماز شب

«اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب.»

علامه طباطبایی می فرمودند: « چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند.

چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان!»

حاج سید هاشم حداد می فرمودند: « مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید. »

توسل به ائمه أطهار (ع)

آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند: «.... و تمام طرق .... توسل به ائمه أطهار(ع) و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا.»

توسل به حضرت سیدالشهدا(ع)

محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به مقام توحید برسد. سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام است.

دعا برای فرج امام زمان(ع)

از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها.

دل هیچ کس را نرنجانید!

دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچکس را نرنجانید!

تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد

رفع ناراحتی های روحی

آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند: « لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم: هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست.

از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست. »

حق الناس

آیت الله نجابت نقل می کند: وقتی که بنده مشرف شدم خدمت ایشان فرمودند: « هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی.

خدمت ایشان عرض کردم:مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند، یکی خوب درس نمی خواند. بنده ایشان را تنبیه کردم.

اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت. در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم. می فرمودند: « هیچ راهی نداری، باید پیدایش کنی. گفتم آدرس ندارم، گفتند باید پیدا کنی.

آقای قاضی فرمودند : هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست. یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است. و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است.»

رفع گرفتاری

علامه لاهیجانی انصاری روزی از ایشان پرسیدند که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و یا در امور اخروی و بن بست کارها به چه ذکری مشغول شویم تا گشایش یابد؟

در جواب فرمودند: « پس از 5 بار صلوات و قرائت آیة الکرسی در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو:
« اللهم اجعلنی فی درعک الحصینة التی تجعل فیها من تشاء : بار پروردگارا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محکمت قرار بده که در آن هر کس را که بخواهی قرار می دهی تا گشایش یابد. »

حضور قلب

حجت الاسلام آقای دکتر مرتضی تهرانی می فرمایند: « آیت الله قاضی در پاسخ شخصی که از ایشان تقاضای سفارش کرد، فرمودند:

قلم و کاغذ از جیبت درآور و بنویس:

سررشته دولت ای برادر به کف آر وین عمر گرانمایه به خسران مسپار

یعنی همه جا با همه کس در همه جا می دار نهفته چشم دل جانب یار »

برآورده شدن حاجت

« مرحوم قاضی قرائت دعای زیر( دعای سریع الاجابه، مفاتیح الجنان ) را به مدت چهل شب، هر شب یک تا صد بار برای برآورده شدن حاجت سالکان درگاه الهی مفید می دانستند:

إلهی کیف أدعوک و أنا أنا و کیف أقطع رجایی منک و أنت أنت؟ إلهی أذا لم أسئلک فتعطین فمن ذاالذی أدعوه فیعطینی؟ ألهی إذا لم أدعک فستجیب لی، فمن ذاالذی أدعوه فیستجیب لی؟

إلهی إذا لم أتضرع إلیک فترحمنی فمن ذا الذی أتضرع إلیه فیرحمنی؟ إلهی فکما فلقت البحر لموسی و نجیته أسئلک أن تصلی علی محمد و آل محمد و إن تنجینی مما أنا فیه و تفرج عنی فرجا عاجلا غیر أجل بفضلک و رحمتک یا أرحم الراحمین. »

تقویت حافظه

آن مرحوم برای تقویت حافظه، خواندن آیت الکرسی و معوذتین ( دو سوره مبارکه ناس و فلق ) را سفارش می فرمودند.

عمل به دانسته ها

برو آنچه از نیکی که می دانی درست عمل کن؛ در نهایت دقت و سعی، بدان که تو عارف خواهی بود.

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:علما+خیاط+رجبعلی خیاط+نفس اماره+سادات+قاضی, :: 14:25 :: توسط : عبدالمهدی

خبرگزاری فارس: پایگاه خبری فورث مدیا گزارش داد؛ ارتش آمریکا یک‌سال است که مخفیانه درحال انتقال انبوه تجهیزات در سراسر کشور است و در برخی مناطق ماشین‌های سنگین به حمل تانک در بزرگراه‌ها مشغول هستند.

به گزارش فارس، پایگاه خبری «فورث مدیا» در گزارشی به قلم «سوزانا پوسل» در خصوص «حکومت نظامی اعلام نشده در آمریکا» می‌نویسد؛ مخبران و نظامیان آمریکایی بدون اعلام هویت‌شان، برقراری حکومت نظامی درگوشه و کنار کشور را تایید کرده‌اند.

نظامیان آمریکایی تایید کرده‌اند که هم‌اکنون بطور نامحسوس حکومت نظامی برقرار شده است. شهروندان نیز، فعالیت‌های عجیب و مخفیانه‌ای را از ارتش و دیگر قوای نظامی متعدد موجود گزارش می‌کنند و مدعی هستند که این امر، مقدمه‌ای برای کنترل تمامی کشور در آینده نزدیک است.

*تانک‌های ویژه جنگ شهری در حال استقرار در بزرگراه‌های آمریکا

همچنین منابع مختلف مستقر در کشور، بطور جداگانه تایید کرده‌اند که ارتش آمریکا در حال استقرار سربازان و نیروهای خارجی، بعنوان مرحله اول برپایی حکومت نظامی است.

براساس این گزارش، ارتش آمریکا یک سال است که بطور مخفیانه در حال انتقال انبوه تجهیزات در سراسر کشور است. در مناطقی چون «فینکس» در ایالت «آریزونا»، ماشین‌های سنگین به حمل تانک در بزرگراه‌ها مشغول هستند.

یک شاهد عینی گفت در ماه ژوئن، چندین بار شاهد تردد ادوات سنگین نظامی بوده است. دیگر شاهدان، به حرکت ادوات سنگین نظامی در مرز‌های شمالی و جنوبی کشور اشاره کرده‌اند.

*حمل مخفیانه ادوات نیمه سنگین در آمریکا

«پیتر سانتیلی» نظامی اسبق نیروی دریایی آمریکا و کارشناس استقرار سلاح‌های ضدهوایی، از بکارگیری کامیون‌های یخچال‌دار در پادگان، برای حمل مخفیانه سلاح (‌که روی آن‌ها را موادغذایی چون قوطی سوپ و غیره پوشانده‌بود)، خبر داد.

وی گفت: راننده کامیون که از جریان خبر نداشت، همراه من بدون جلب توجه بازرسان در بزرگراه‌ها حرکت می‌کرد. به من نیز گفته شده بود در صورت بروز هرگونه ناآرامی مدنی، با بی‌سیم به مافوق خود اطلاع دهم تا درصورت حادشدن وضعیت، از طریق هوا یا زمین پشتیبانی شویم و سپس با روش‌های نظامی به سرکوب جمعیت پرداخته شود.

*دستور بکارگیری گازشیمیایی نیز صادر شده است

یکی دیگر از احتمالات در صورت بروز حادثه، بکارگیری یگان متخصص بمب‌‌خوشه‌ای و گاز شیمیایی بود. این بمب‌های شیمیایی، ابتدا باعث ایجاد حالت خواب و سپس مرگ می‌شود و ضمن این‌که زیر ساخت‌ها را از بین نمی‌برد ولی هر موجود زنده‌ای را نابود می‌سازد.

وی در ادامه گفت: در صورت بروز حادثه، به منظور هدف گرفتن نواحی مورد نظر، یک چترباز به کمک یگان ویژه بکارگیری گاز‌های شیمیایی آمده و سپس این گازهای کشنده به‌سوی افراد و دیگر جانداران در بخش تحت محاصره، شلیک می‌شوند.

مجهز کردن یگان ضد شورش به این سلاح و ساخت اتاقک‌های شیشه‌ای ضدگلوله برای ایست بازرسی‌های بزرگراه‌ها، نشانگر این است که دولت آمریکا درحال مهیاکردن خود برای یک اقدام نظامی داخلی است. هم‌اکنون خودروهای ضدشورش در «کنتاکی» مشاهده می شوند.

زمانی هم که شهروندان تلاش می‌کنند فیلمی از این ماجراها بگیرند دوربین‌هایشان مصادره شده و البته گاهی کار به زد و خورد نیز کشیده می‌شود.

قبلا در «گوگل مپ» پادگان‌های نظامی قابل رویت بودند، اما حالا نواحی حساس تار شده‌اند.

* تردد در مکان‌های عمومی خارج شهر ممنوع شده است

اکنون مسدودکردن غارها و معادن شدت گرفته‌ و پیمانکاران خصوصی، به نواحی کوهستانی آورده شده‌اند تا ورودی‌های منتهی به کوهستان‌ها، مسیرهای منتهی به غار و دیگر مناطقی که مردم در صورت وقوع حکومت نظامی در آنجا مخفی می‌شوند را مسدود کنند.

پارک‌های ملی «مونتانا» واقع در ایالت «میسوری» و «آرکانساس» بر روی عموم بسته شده و در عین حال، مردم محلی شاهد فعالیت‌های نظامی در این مناطق هستند.

پیمانکاران دیگری که به کار در این نواحی مشغول هستند باید بدلایل امنیتی، در نوبت‌های موازی و پروژه‌های تقسیم شده کار کنند.

یکی دیگر از شهروندان آمریکایی می‌گوید در حالی‌که با جمعی از دوستانش عازم پارک ملی بودند، در مسیر به افسر پلیسی برخورد می‌کنند که از آن‌ها می‌خواهد باز برگردند.

ساکنان «پاین مانتن» ایالت جورجیا و «اسپروس مانتن» ایالت نوادا هم، از روبرو شدن با ارتش آمریکا خبر داده و می‌گویند در حین عزیمت به‌سوی پارک جنگلی، پلیس مسلح به اسلحه خودکار به‌آن‌ها می‌گوید که افراد محلی حق ورود به این مناطق را ندارند و حتی تفنگ شکاری یکی از افراد، توسط مردان مسلح ناشناس مصادره می‌شود.

در جاده‌های منتهی به منطقه محافظت شده پارک ملی «لاسن»، هم‌اکنون تونل‌ها و زیرزمینی‌هایی درحال حفر است و هر موقع که افرادی وارد منطقه می‌شوند به سرعت توسط نیروهای مسلح رصد می‌شوند.

*آماده باش کامل ارتش و پلیس در ایالت‌های مختلف

بر اساس اطلاعات کسب شده از مناطق تحت محافظت در «آریزونا»، مقامات دولتی در آماده باش کامل بسر می‌برند. حتی مقامات مافوق به نیرو‌های خود اطلاع داده‌اند که به‌خاطر احتمال وقوع ناآرامی‌های مدنی نباید مرخصی بگیرند و درحالت آماده باش باشند.

ساکنین محلی «لیک هاواسو» واقع در ایالت آریزونا و «کلرادو اسپرینگ» و «فورت کولینز» واقع در کلرادو می‌گویند آتش‌های برافروخته شده‌ از سوی سربازان خارجی را مشاهده کرده‌اند. در این ناحیه، نیرو‌های روسی نیز دیده شده‌اند که احتمالا در پادگان «فورت کارسن» واقع در کلرادو استقرار یافته‌اند.

هم اکنون از سوی پنتاگون و دیگر نیروهای مسلح آمریکا در بسیاری از ایالت‌ها، تمرین‌های نظامی ویژه جنگ شهری صورت می‌گیرد.

در «پلین ویل» و «ورچستر» واقع در ایالت ماساچوست، شهروندان حیرت‌زده گفتند در اواخر چهارشنبه‌شب گذشته، بالگرد‌های نظامی با پرواز در ارتفاع پایین و برفراز منطقه خالی «وود اسکول» وضعیتی شبیه حمله نیروهای ویژه به مقر «اسامه بن لادن» را داشتند.

*آمادگی یگان ضدشورش برای انجام عملیات کماندویی

ساکنین محلی همچنین از فرود بالگرد‌ها در میدان «لینکلن» و در نزدیکی « ورچستر مموریال آدیتوریم» خبر دادند که بعدا روزنامه‌ها پر از رایانامه‌ها و تلفن‌های مردم شگفت‌زده از این ماجرا شد. پلیس محلی نیز از انجام این تمرین اظهار بی‌اطلاعی کرده و تنها یک سخنگوی نظامی آمریکا از اخلال پیش‌آمده عذرخواهی نصف و نیمه‌ای کرد.

در «هالیوود» واقع در ایالت فلوریدا، واحد ضدشورش آمریکا با بالگرد‌های «بلک هاوک» درحال اجرای عملیات راپل (عملیات ویژه با کمک طناب) برفراز ساختمان‌های دولتی است. به دلایل امنیتی به جزییات این تمرین اشاره‌ای نشده است.

هم اکنون در «کمپ پندلتن» واقع در کالیفرنیا، یگان پلیس ‌ویژه مستقر شده که وظیفه‌اش کمک به سرکوب ناآرامی‌های مدنی، بازداشت شورشیان، شناسایی مظنونین و دیگرکارهای محوله است.

همچنین سربازان خارجی سوار بر ماشین‌های فاقد علامت در حال خرید غذا و آب از شرکت زنجیره‌ای «وال مارت» در «فرنکلین» واقع در ایندیانا مشاهده شده‌اند. در«اوکلاهاما سیتی» نیز، هواپیماهای بدون سرنشین و بالگردهای سیاه در حال گشت‌زنی بر فراز ساختمانی دیده شده‌اند.

بر اساس اسناد اندیشکده «رند»، طی برنامه از قبل تعیین شده جهت ایجاد ثبات در آمریکا، ترکیبی از ارتش و دیگر نیروهای نظامی برای مقابله با موجی از تهدید‌ها باید استقرار یابند.

رقم سالیانه این استقرار گسترده 637.3 میلیارد دلار است که بخش‌‌های مختلف پلیس فدرال از جمله پلیس مخفی، پلیس قضایی، پلیس مواد مخدر و دژبان نیروهای مسلح را شامل می‌شود.

هم‌اکنون بخاطر وضعیت اضطراری، قتل یک مرد در شهر «آناهایم» ایالت کالیفرنیا توسط پلیس، مورد سانسور رسانه‌ای قرار گرفته است.

* مسکوت ماندن کشته شدن چند نفر در تظاهرات

ساکنین می‌گویند هنگام برپایی تظاهرات، افراد غریبه با رخنه به تظاهرات مسالمت آمیز به برهم زدن آرامش پرداختند تا پلیس محلی و ارتش را درگیر ماجرا کنند. در جریان این ماجرا دو مرد لاتین کشته شدند.

در حالی که مقامات شهری در حال آماده شدن برای مقابله با شورش دیگری بودند، تظاهرکنندگان با برپایی راهپیمایی، انزجار خود را از رخنه‌گران اعلام کردند.

در راهپیمایی «آناهایم»، خودروهای ون سفیدرنگ بدون علامت آفتابی شدند. این‌بار نیروهای ناشناس پلیس، معترضان را دستگیر و سوار بر خودروهای ون کردند.

افزایش فعالیت‌های نظامی در سراسر کشور، رویت ارتش در خیابان‌ها، انجام رزما‌یش و نیز مشاهده سربازان خارجی از سوی مردم نمایانگر حکومت نظامی است و انتظار می‌رود تا پایان امسال ادامه داشته باشد.

هم اکنون این فعل و انفعالات بیشتر به چشم می‌آید و اطلاعات مردم نیز نسبت به آن بیشتر شده و در مقابل، ارتش آمریکا نیز دستور کشتن تمامی مخالفان را صادر کرده است. این افراد با فراگیری آموزش‌های لازم، می‌توانند اسلحه مردم را مصادره و با دستگیر کردن مخالفان، آن‌ها را روانه‌ زندان‌ها و اردوگاه‌های ویژه موسوم به «فما» کنند.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 4 شهريور 1391برچسب:آخرالزمان+نبرد+جنگ+اسرائیل+ایران+آمریکا+11 سپتامبر, :: 10:22 :: توسط : عبدالمهدی

سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی کشورمان که افتخار قهرمانی در المپیک و بهترین مربی کشتی جهان در سال گذشته را یدک می کشد چندي پيش در گفت‌وگویی صمیمی پاسخگوی سوالات بسیاری از زوایای پنهان زندگی اش شده است.

به گزارش جهان به نقل از رجا، محمد بنا در اين گفت‌وگو با افتخار از سابقه فعاليت خود در كميته انقلاب اسلامي خبر داده و مي‌گويد: من بعد از انقلاب عضو کمیته بودم و یک ثانیه از آن لحظاتی که در کمیته و با لباس پاسداری داشتم را با هیچ کدام از لحظات قبل و بعدش در زندگی‌ام عوض نمی‌کنم. لااقل می‌دانم که هرچه بود عشق بود، اخلاص بود، برای خدا بود. اما چون وظیفه کمیته حفظ امنیت شهر بود نتوانستم به جبهه بروم و توفیق شهادت پیدا کنم.

بخش‌هايي از اين گفت‌وگو ي خواندني را در ادامه مي‌خوانيد:

*خیلی‌ها می‌گویند بنا 16 سال ایران نبوده. برای همین فرهنگ ایرانی‌ها را یا نمی‌شناسد، یا از یادش رفته. اما من مال همین آب و خاک هستم. اینجا دنیا آمدم، اینجا هم بزرگ شدم. برای همین خیلی خوب فرهنگ کشورم را می‌شناسم.

*من مربی هستم، نه شومن! دوست ندارم آدم رسانه‌ای باشم. دوست ندارم خودم را به همه معرفی کنم. هر چقدر کمتر شناخته شوم، راحت تر زندگی می‌کنم.

*من جو و فرهنگ کشتی ایران را می‌شناختم. کشتی هم جزیی از فرهنگ اجتماعی ماست. من 8 سال پیش با هزار آرزو برگشتم. می‌خواستم دوباره شروع کنم، دوباره کار کنم، دوباره خودم را نشان بدهم. در این هشت سال بارها و بارها در روزنامه‌ها مطالبی را علیه خودم دیدم و خواندم که سرشار از غرض ورزی بود اما برخوردی نکردم. حتی وقتی نویسنده مطالب را می‌دیدم، اصلا به روی خودم نمی‌آوردم. بعضی از مربیان کشتی که همین الان هم دست به قلم شده اند به من می‌گفتند بگذار فردا جوابش را با یک مقاله دیگر می‌دهیم، من می‌گفتم اگر جوابیه بنویسید، رابطه ما تمام خواهد شد.

*رشته تحصیلی‌ام در زمان دبیرستان ادبیات فارسی بود. نه فقط به خاطر این که به فارسی و ادبیات و شعر و شاعری علاقه داشتم. من آدم مذهبی بودم و هستم. برای همین رشته‌ای را انتخاب کردم که با خصوصیات اخلاقی‌ام تناسب داشته باشد. تیپ محله ما، آدم‌ها را به سمت همین دو تا می‌برد. به سمت دین و شعر. دروازه دولاب، شهباز، شکوفه، قهوه خانه نصرت، مشاعره و ... یادش به خیر!

*در زمان دبیرستانم، فیلمنامه‌ای منتشر شد به نام «دیکته و زاویه». باور می‌کنید که من نمی‌دانستم ساواک چی هست؟! یعنی اصلا اسم سازمان امنیت و اطلاعات کشور به گوشم هم نخورده بود. من فیلمنامه را خواندم و به دوستانم گفتم بیایید همین را به یک تئاتر برای نمایش به بچه‌های مدرسه تبدیل کنیم. بعد از چند روز که آماده شده بودیم، ناظم مدرسه آمد و به من گفت کی گفته این نمایش را اجرا کنید؟ گفتم خودم! گفت مطمئنی کسی تحریکت نکرده؟ بعد تازه به من گفت که این فیلمنامه غیرمجاز است و ساواکی‌ها بشدت دنبال کسانی هستند که این فیلمنامه را می‌خوانند. چه برسد که بخواهی اجرایش بکنی! آنجا تازه فهمیدم ساواک چی هست.

*از پخت و پز لذت می‌برم. من عاشق آشپزی هستم. هر وقت فرصت کنم هم خودم غذا درست می‌کنم. حتی شده برای بچه‌های تیمم خودم غذا پختم.

* 34 سال گذشته و همه انقلابیون از انقلاب حرف زدند. انقلاب، برای یک جوان 20 ساله و مذهبی، هزار و یک معنی داشت. همه معنی هایش هم مثبت بود. من در منطقه‌ای زندگی می‌کردم که قلب تپنده انقلاب بود. خب طبیعی هم بود که با سیل مردم همراه شوم.

*من از آنهایی بودم که خواب می‌دیدم امام به کوچه ما آمده. بعد یکی می‌خواهد به امام تیراندازی کند. خودم را پرت می‌کردم جلوی امام و گلوله می‌خوردم و در همان خوابم می‌دیدم که امام سرم را روی پای خود گذاشته و نوازش می‌کند. بعد چشم هایم را باز می‌کردم و می‌دیدم که دارم خواب می‌بینم. صورتم از اشک خیس می‌شد... حال و هوایی داشتیم.

*عضو فعال کمیته انقلاب بودم . همان «کمیته ای» که مردم می‌شناسند... از آن روزها بیش از سی سال گذشته. آدم‌هایی که 33 سال پیش کنار محمد بنا جمع شدند و به آنها هم گفتند «کمیته» حالا یا شهید شده اند، یا درجه گرفتند و با نیروی انتظامی ادغام شدند، یا در وزارت امور خارجه هستند. من که افتخار نداشتم شهید شوم، چون کمیته، وظایف کنترل شهری داشت و حق اعزام به جبهه نداشتیم. بعد از این که جنگ تمام شد هم نخواستم به نیروی انتظامی بروم. چون من از اول به پاسداری به چشم کار نگاه نکرده بودم.

*گاهی وقتها بین نیروهای پاسدار کل شهر تهران قرعه کشی می‌کردند که مثلا 10 نفر را به جبهه اعزام کنند. من دو سه بار هم خواستم تقلب کنم که اسمم در بیاید، اما نشد. انگار آنهایی که دست به تقلب شان بهتر بود و قرعه را به اسم خودشان در می‌آوردند از ما کارشان درست تر بود... همه هم شهید شدند، همه!

*زمان جنگ، کوپن می‌دادند. کوپن‌های خرید کالا از فروشگاه ها. نمی‌دانم یادتان هست یا نه؟ آن زمان به بچه‌های کمیته هم کوپن‌هایی داده می‌شد. برای خرید برنج و روغن و گوشت و این جور چیزها. یک شب که برگشتم خانه، مادرم صدایم زد و گفت: «محمد جان! این همسایه روبرویی هم مثل تو پاسدار است. مادرش هر روز به من می‌گوید به ما کوپن داده اند. پسرم! به تو کوپن نمی‌دهند؟» من هم خیلی جدی گفتم نه مادر! من مشمول کوپن نمی‌شوم. در حالی که همان صبح آن روز کوپن هایم را داده بودم به همان همسایه مان. چون احساس می‌کردم بیشتر از من نیاز دارد.

*هنوز هم به من می‌گوید که تو وضع مالی ات از همه بدتر بود، ولی کوپن‌ها را برنمی داشتی! من یا یک کاری را برای دلم می‌کنم یا برای جیبم. کاری که برای دلم کرده باشم را جار نمی‌زنم.

*پدرم کارخانه‌ای داشت که ورشکسته شد و همه زندگی اش را از دست داد. من هم کشتی می‌گرفتم، هم پاسدار بودم، هم کار می‌کردم تا کمک خرج خانه باشم. زندگی ما به سختی گذشت، اما از اصل مان نیفتادیم.

*ناشناخته‌ام! من یک روز ته یک چاه افتادم. وقتی می‌گویم چاه، منظورم چاله نیست، دقیقاً چاه بود. ته چاه، در آن سیاهی، در آن بدبختی، در آن مصیبتی که فکر می‌کردم روزهای آخر زندگی من است، حس کردم که دستی از بالا آمد و دستم را گرفت و بلندم کرد. دست خدا را حس کردم. اگر خدا باز هم ته چاه به دادم رسید، به خاطر همان روزهایی بود که با خدا بودم. همان روزهای پاسداری! که من می گویم روزهای با خدایی!

*من یک ثانیه از آن لحظاتی که در کمیته و با لباس پاسداری داشتم را با هیچ کدام از لحظات قبل و بعدش در زندگی‌ام عوض نمی‌کنم. لااقل می‌دانم که هرچه بود عشق بود، اخلاص بود، برای خدا بود.

*از ایران رفتم چون اذیتم کردند. احساس سرخوردگی داشتم. جایی که فکر می‌کردم عشق و زندگی من است، من را نمی‌خواست. با خودم گفتم حالا که شما مرا نمی‌خواهید، هیچ چیز اینجا را نمی‌خواهم. کاری کردند که مجبور باشم از کشتی دور بمانم. زدم به سیم آخر و رفتم.

*سعی کردم هیچ حرفی نزنم. من بهترین قهرمان دوران خودم بودم. چندین و چند سال الگوی جوان‌های هم نسل خودم بودم اما تک افتادم. نه علاقه‌ای داشتم که وارد باندهای قدرت شان شوم، نه می‌توانستم با باندشان بجنگم. گذاشتم و رفتم. رفتم و اشتباه کردم. الان که زندگی‌ام را مرور می‌کنم می‌بینم فقط در زندگی‌ام 6 ماه دچار اشتباه شدم. فقط 6 ماه...

*بیشتر آدم‌هایی که در این مملکت مرا می‌شناختند نخواستند به من کمک کنند. آن 6 ماه اشتباه و آن چاه لعنتی را پتک کردند کوبیدند توی سرم. وقتی برگشتم آقایان گفتند وقتی ما زیر موشک باران صدام بودیم، بنا داشت توی آلمان کثافت کاری می‌کرد. آخر نامردها، بی‌معرفت‌ها، نالوطی‌ها... من تا بعد از جنگ هم که ایران بودم. من خودم زیر موشک باران بودم. من خودم پاسدار بودم. چقدر صبر کردم؟ چقدر تحمل کردم؟ چقدر دندان گذاشتم روی جگر و زبانم؟

*یک روز از همان روزهایی که ته چاه بودم، سرم را گرفتم بالا و به خدای خودم گفتم: «من نمی‌توانم به تو دروغ بگویم! خودت همه چیز را می‌دانی... خواسته یا ناخواسته بودن غلطی که کردم را هم می‌دانی! حالا خودت نجاتم بده... توبه کردم!» واقعا هم توبه کرده بودم. من می‌گویم برای هر کسی ممکن است آن اتفاقی که برای من افتاد بیفتد. اما مهم این است که بعد از آن اتفاق، چگونه زندگی می‌کنید. خدا مرا دوست داشت. خیلی هم دوست داشت. من درون خودم را دیدم و فهمیدم که مقصرم. می‌دانستم خدا هم بهتر از من تقصیراتم را می‌داند. شرمنده اش شدم... سعی کردم جبران کنم.

*برای برگشتنم دلایل زیادی داشتم. وقتی تصمیم گرفتم برگردم، خیلی‌ها سعی کردند منصرفم کنند. می‌گفتند محمد! تو اینجا زندگی ساختی. به چیزهایی رسیدی که مردم بعد از 40 سال کار و زندگی در اروپا و آمریکا به آنها نمی‌رسند. خب من در آلمان همه چیز داشتم. خانه بزرگ، ماشین آخرین مدل، کار خوب، درآمد عالی... اما دلم هوای ایران را کرده بود. می‌خواستم برگردم. می‌گفتند تو راه 30 ساله را در سه سال رفتی و حالا می‌خواهی برگردی که همه چیزت را از دست بدهی؟ می‌گفتند ما رفتیم ایران، هیچ خبری نبود. تو هم نرو. می‌روی می‌بینی خبری نیست، پشیمان می‌شوی. اما گوشم نمی‌شنید. می‌گفتم شماها اگر می‌گویید ایران به درد نمی‌خورد، چرا سالی دو بار می‌روید؟ می‌گفتم اگر شما 15 سال توانستید قید ایران را بزنید، آن وقت مرا نصیحت کنید.

*دنبال یک بهانه می‌گشتم. تا این که بهانه خودش سراغم آمد. از تهران به من زنگ زدند و گفتند خواهرم می‌خواهد با پسر عمه‌ام ازدواج کند. مگر می‌شود خواهر در روز عروسی، برادرش کنارش نباشد؟ بار و بندیل را جمع کردم و می‌روم یک ماه تهران که هم شاهد عقد خواهرم باشم، هم دوباره کشورم را ببینم.

*لطف خدا و البته اعتماد محمدرضا طالقانی بود که من به کشتی کشور برگردم. من شخصا یزدانی خرم را همیشه به عنوان یکی از بهترین مدیران بعد از انقلاب قبول داشتم. اما فکر می‌کنم هیچ مدیری بجز طالقانی حاضر نمی‌شد به محمد بنا چنین فرصتی بدهد. ریسک بزرگی بود...

*هیچ کس هم به اندازه طالقانی مرا نمی‌شناخت. اما واقعاً قبول دارم که طالقانی ریسک صد در صدی کرد. همان روزها خیلی‌ها حرف می‌زدند و پچ پچ می‌کردند که بنا این همه سال کجا بوده؟ چه غلطی می‌کرده؟ رفته و بعد از 15 سال برگشته که بخورد و بچاپد و ببرد؟ اما او خوب مرا می‌شناخت.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:بنا+محمد بنا+جنگ+کمیته+جبهه+کشتی, :: 14:46 :: توسط : عبدالمهدی

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباره ارزیابی از وضع کنونی و پيشرفت های ملت ایران/ مذاکره با امریکا آیاتاکنون به سوره"حمد"اینگونه نگاه کرده‌اید؟ خاطره‌ حاج سعید که بغض رهبر انقلاب را درآورد شکل گیری فضای جنگی بین چین و ژاپن روسیه برای جنگ آماده می شود شهیدی که جنت را به او نشان دادند گره گشایی از مردم، قبرمان را روشن می کند راه نجات گریه‌کردن برای امام‌حسین علیه السلام چه ثوابی دارد؟ ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عرفات و روضه حضرت عباس علیه السلام ده داستان کوتاه از زندگی جوادالائمه علیهم السلام اجمعین نظر درس‌آموز رهبر انقلاب درباره دختران بدحجاب چراغ سبز به دولت تركيه برای حمله به سوریه
نويسندگان