حضرت خضر از فرزندان سام بن نوح و پسر خاله ى ذوالقرنين است. نامش بليا بن ملكا و كنيه اش ابوالعباس و لقبش خضر مى باشد. در وجه نامگذارى حضرت خضر نوشته اند: هر جا گام مى نهاد، زمين از قدومش سر سبز (خضر) مى شد؛ از اين رو او را «خضر» ناميدند. بعضى نام او را يسع و برخى الياس گفته اند و از همين جا اين تصور پيدا شده كه ممكن است الياس و خضر نام يك نفر باشد، ولى مشهور و معروف ميان مفسران و راويان حديث همان نام اول (بليا يا ملكان) است[1].
همه ى مورخان بر اين باورند كه حضرت خضر آب زندگى (حيات) نوشيد و عمرى جاودانه يافت. در روايتى از امام رضا(عليه السلام) آمده است كه فرمود: «همانا خضر از آب حيات نوشيد و تا زمانى كه نفخ صور مى شود، نخواهد مرد... .»[2]
نوشته اند كه پدرش از پادشاهان عصر بود و جز او فرزندى نداشت. خضر همواره در اتاقى به عبادت مشغول بود؛ پدر بيم داشت كه مبادا نسل او قطع شود؛ لذا او را به ازدواج زنى در آورد، ولى او همنشينى زن اختيار نكرد. پدرش (ملكان) همسران او را كه انتخاب مى كرد، به وسيله قابله ها بازرسى نمود؛ قابله ها دانستند كه هيچ گونه توجهى به زنان نكرده است؛ از اين رو در شهر شايع شد كه خضر حالت زنانه دارد؛ پدرش از او بر آشفت و او را زندان كرد، او هم فرار كرده و نزد ذوالقرنين (دانشمند الهى كه داراى قدرت و امكانات بود) رفت و يكى از صاحب منصبان و رئيس وسايط نقليه او شد[3].
قرآن كريم در سوره ى كهف از آيه ى 60 تا 82، داستانى از حضرت موسى(عليه السلام) و همراه (دوست يا استاد) وى نقل مى كند كه در آن نامى از «خضر» نيامده است، بلكه از هم سفر موسى(عليه السلام) به «بنده اى از بندگان ما كه مشمول رحمت الهى گشته و از علمى لدنى برخودار شده است» ياد مى كند. در روايات متعددى اين دانشمند الهى به نام «خضر» معرفى شده است[4].
بر اساس آيات سوره ى كهف، او به باطن و نظام تكوينى جهان مأمور و از پاره اى از اسرار آگاه بود و سمت استادى حضرت موسى بن عمران را داشت،، هر چند حضرت موسى(عليه السلام) در برخى از جهت ها بر او مقدم بود.
در احاديث معتبر آمده است كه پس از رحلت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) حضرت خضر به خانه ى اميرالمؤمنين(عليه السلام)آمد و به اهل بيت آن حضرت تسليت گفت، و همچنين به استقبال پيكر اميرالمؤمنين على(عليه السلام) آمد و حسنين(عليهما السلام)را تسليت گفت و به قبر مهيا شده توسط نوح(عليه السلام)، راهنمايى كرد[5]. و نيز آمده است كه او در تنهايى دوران غيبت امام زمان(عليه السلام)، مونس ايشان است.[6]
نوشته اند كه منزل او بيشتر، مسجد صعصعه و مسجد سهله (در كوفه) هست.[7]
اما در مورد پيامبرى او اختلاف است. علامه ى مجلسى از سيد مرتضى علم الهدى نقل مى كند كه ايشان فرموده اند: ممكن نيست معلّم حضرت موسى(عليه السلام) پيامبر نبوده باشد.[8] علامه ى طباطبايى نيز از روايات استنباط مى كنند كه ايشان پيامبر بوده اند؛[9] ليكن روايات متعددى وجود دارد كه اين مرد عالم، پيامبر نبوده بلكه دانشمندى همچون ذوالقرنين و آصف بن برخيا بوده است.[10]
منابعى براى آگاهى بيشتر:
1. تفسير نمونه، ج 12، ص 509 به بعد.
2. ترجمه ى تفسير الميزان، ج 13، ص 243 به بعد.
پی نوشتها:
[1]. ر. ك: بحارالانوار، ج13، ص286 و 303.
[2]. كمال الدين، ج2، ص385؛ بحار الانوار، ج13، ص299.
[3]. بحارالانوار، ج13، ص302.
[4]. سفينة البحار، ج 2، ص 45 واژه «خضر».
[5]. بحار الانوار، ج13، ص303؛ تاريخ انبيا از آدم تا خاتم، ص 282.
[6]. همان، ص 299 به نقل از كمال الدين، ص 219.
[7]. بحارالانوار، ج 13، ص 303؛ تاريخ انبيا از آدم تا خاتم، ص 282.
[8]. همان، ص 314.
[9]. تفسير الميزان، ج 13، ص 339.
[10]. بحارالانوار، ج 13، ص 304.
منبع: پرسش ها و پاسخ هايى پيرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1383).
نظرات شما عزیزان: