BASHIR
اعتقادی،سیاسی
 
 

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
حُبِّبَ اِلَىَّ مِنْ دُنْياكُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ كِتابِ اللّه‏ِ وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ‏اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وَالْأِنْفاقُ فى سَبيلِ‏اللّه‏ِ؛
از دنياى شما سه چيز براى من دوست داشتنى است: تلاوت كتاب خدا ـ قرآن ـ ، و نگاه به چهره رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) و انفـاق در راه خدا.
[وقايع الايام خيابانى ح صيام: 295]


ارسال شده در تاریخ : شنبه 19 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث, :: 7:16 :: توسط : عبدالمهدی

In The Name Of God

The Most Compassionate The Most Merciful

From a group of retired members of the Islamic Republic of Iran armed forces

To: Prime Minister Benyamin Netanyahu

 

Mr. Prime Minister,

Now a days, many broadcasting services are publishing some news about your near attack on our country or our technology. Although it is just a funny claim, we are to inform you this is one of the best news we have heard since the end of imposed war on 1988. We who have had no chance of holy defence and direct facing for a long time, thank you for this decision and beg the Almighty to give us this special chance because the leader of all believers – Imam Ali , peace be upon him – has said:

ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه

Defending for the sake of God, is one of the gates of paradise which God has opened it for his special friends.

We appreciate the Almighty for your stupidity and for the result of our prayers:

اللهم اجعل اعدائنا من الحمقاء

Dear God, put our enemies from stupids.

 

Mr. Prime Minister,

It is so many years that our throats are kept for the sadness of looking the wildly killing our sisters, brothers and children in Sabra, Shatila, Ghana and many other places and we have been drinking the blood of our heart and crack the walls with our nails; imagination the faces of little innocence girls who escape from the enormous sounds of American aircrafts and bombs and refuge to their parents embrace , of course if their fathers and mothers would not been killed by the murderers and occupiers, has prevented us from resting and has made heavy pressure on our hearts. Now we know what is for we hear from the dept of our hearts someone calls یا لثارات الحسین علیه السلام Ya Lesarat-Al- Hosain peace be upon him, higher than before. As if we see the dear son of the Great Prophet – peace be upon him and his family and his respectable friends, with his dear family and loyal assistants who call us to help them.

کل یوم عاشورا ، کل ارض کربلا

Everyday is Ashura, Everywhere is Karbala

Now, Hosain s helpers have arrived after nearly 1400 years way , fresh, steady, with the hearts full of pain and steady opinion and beliefs like mountains; the voice of Hosain s children who with warm tears seek a little water show us the way. We are ready with naked swards and armed weapons, looking the lips of the great brave commander of all moslem nations – Emam Khamenei – and with his one point, we will do what we should do in our Karbala.

“Dear commander, please point, we all have our lives in our hand and completely ready.”

 

Mr. Prime Minister,

Don t be so glad and hopeful of backing the Great Devil and the symbol of world cruelty – American government- since our late leader , Emam Khomeini whom God bless him, has said: America is not able to do any wrong act (stupidity) .

We will change your unreal happy day to the dark night of your end life.

 

Mr. Prime Minister,

If you don t close your ears, you would hear the sound of huge waves raised from Iran, Iraq, Lebanon, Palestin, Egypt, Pakistan, Bahrain, Libya, from all moslem nations and even the centre of Europe and America to destroy the unreal borders which have been the sources of many killing and cruelty.

 

Mr. Prime Minister,

We believe you remember the heavy hit from the great sayyed – Sayyed Hasan Nasrollah- and our brave brothers in Hezbollah and palestin . You can still fill the Iranian warm fingers of their powerful arms.

 

Mr. Prime Minister,

Be a little more patient, the start of morning is near.

ان موعدکم الصبح، الیس الصبح بقریب

Your appointment is morning, Is not morning near?!


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:Islamic beliefs+ Holy defence +Benyamin Netanyahu+Armed Forces+Iran+الجهاد+ حزب الله , :: 17:31 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت مهدى(عليه‏السلام ) فرمودند:
وَ أنَا أعُوذُ بِاللّه‏ِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاء، وَمِنَ الضَّلالَةِ بَعْدَ الهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الْأعْمالِ، وَ مُرْدياتِ الْفِتَنِ فَإنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: الم أحَسِبَ النّاسُ أنْ يُتْرَكُوا أنْ يَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لا يُفْتَنُون؛
به خدا پناه مى‏برم از كورى بعد از روشنايى و روشن بينى و از گمراهى بعد از هدايت، و از چيزهايى كه موجب نابودى اعمال مى‏شود و به او پناه مى‏برم از آزمايشهاى هلاك كننده. زيرا خداوند متعال فرمايد: آيا مردم تصور مى‏كنند همين كه گفتند ايمان آورديم رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند؟
[بحارالانوار، ج 53 ص 190.]


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف+صاحب الزمان+مهدی+امتحان, :: 16:59 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
اَخْبَرَنَى اَبى وَهُوَذا: هُوَ اَنَّهُ مَنْ سَلَّمَ عَلَيْهِ وَعَلَىَّ ثَلاثَةَ اَيّامٍ اَوْجَبَ اللّه‏ُ لَهُ الْجَنَّةَ. قالَ الرّاوى: قُلْتُ لَها: فى حَياتِهِ وَحَياتِكِ؟ قالَتْ عليهاالسلام : نَعَمْ وَبَعْدَ مَوْتِنا؛
پدرم قبل از رحلتش به من فرمود: هر كس سه روز بر او و بر من درود فرستد خدا بهشت را بر او واجب گرداند. راوى مى‏گويد: گفتم: در زندگى او و شما؟ حضرت زهرا (عليهاالسلام) فرمود: بلى هم در حال حيات، و هم پس از مرگ.
[تهذيب الاحكام ج 6:9.] 
 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث, :: 16:54 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
مَنْ اَصْعَدَ اِلَى اللّه‏ِ خالِصَ عِبادَتِهِ اَهْبَطَ اللّه‏ُ اِلَيْهِ اَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛
هركه عبادتهاى خالصانه‏اش را نزد خداوند بفرستد، خداوند بهترين مصلحت‏ها را بر او فرو فرستد.
[مجموعه ورّام، ج 2: 108.]


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+حدیث, :: 16:47 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
اَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ وَالْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُعانِدِ الْمُعادى يَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ؛
خوشرويى با مؤمن، موجب دستيابى به بهشت مى‏شود و خوشرويى نسبت به غير مؤمن انسان را از عذاب آتش حفظ مى‏كند.
[فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 300.]


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+خوشرویی, :: 16:29 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
اَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ وَالْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُعانِدِ الْمُعادى يَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ؛
خوشرويى با مؤمن، موجب دستيابى به بهشت مى‏شود و خوشرويى نسبت به غير مؤمن انسان را از عذاب آتش حفظ مى‏كند.
[فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 300.]


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+خوشرویی, :: 16:29 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه

 

در كتاب إكمال الدین و إتمام النعمة (باب 28) از محدث جلیل القدر «ابو جعفر محمدبن على بن حسن بن بابویه قمى» مشهور به شیخ صدوق (م.381هـ) روایاتى درباره لوح حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام آمده است كه در آن لوح به نام و تعداد امامان معصوم علیهم السلام اشاره شده است.

 

متن حدیث لوح

امام صادق علیه السلام این حدیث شریف را از زبان جابربن عبدالله انصارى که برای پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام نقل می نماید، این چنین شرح می فرماید که: جابر عرض کرد:

شهادت مى دهم كه روزى در ایام حیات رسول خدا مادرت فاطمه را ملاقات كردم تا ولادت حسین را به او تبرك بگویم كه در دستان آن بانوى بزرگ، لوح سبزینه را دیدم كه گمان كردم زمرّد است؛ در آن لوح، كتاب سفیدى را كه به درخشندگى خورشید بود مشاهده كردم. به آن حضرت عرض كردم: پدر و مادرم فداى تو باد! این لوح چیست؟

فاطمه فرمود:

«این لوحى است كه خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسین] و نام اوصیا و امامانى كه از نسل فرزندم [حسین] هستند ذكر شده است. پدرم رسول خدا آن را به من بخشیده است تا با نگاه كردن در آن دلم شاد شود».

آنگاه جابر اضافه نمود: سپس مادرت فاطمه آن لوح را در اختیار من قرار داد و من آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه اى از آن را در ذهن نگاه داشتم [یا از روى آن نوشتم[».

امام صادق علیه السلام در ادامه روایت مى فرماید: «آنگاه پدرم به جابر فرمود: «جابر! آیا آن نسخه هنوز هم در دست توست؟ آیا آن را بر من عرضه مى كنى؟»

آنان به حقیقت حجّت و اولیاى من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه كور و سیاه را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حركتهاى ظریف و پنهان ]معاندان دین الهى] كشف مى شود و قید و بندها و زنجیرهاى بندگى از دوش خلق برداشته مى شود

جابربن عبدالله گفت: آرى. آنگاه پدرم با جابر همراه شد تا به منزل جابر رسیدند. جابر صحیفه اى از پوست نازك آورد، آن را گشود و به رؤیت پدرم رسانید. پدرم به جابر فرمود:

«جابر! حال به صحیفه اى كه در نزد توست بنگر تا براى تو از حفظ بخوانم».

جابر به نسخه اى كه در دستش بود، نگریست پدرم تمام مطالب صحیفه را از حفظ براى جابر خواند. سوگند به خدا حرفى از كلام امام با حرفى از صحیفه اى كه در دست جابر بود مخالف نبود.

پس از آنكه قرائت امام به پایان رسید جابر گفت: خداى بزرگ را شاهد مى گیرم كه آنچه در صحیفه نزد فاطمه دیدم همین بود كه شما خواندید.

اما متن این لوح طبق نقل چنین است:

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

این كتابى است از سوى خداوند شكست ناپذیر و حكیم به محمد نور و فرستاده خدا و حجاب، دلیل و آیت او در زمین. این نوشته توسط جبرئیل امین از جانب رب العالمین آورده شد.

 

 

حضرت فاطمه

 

اى محمد! اسماء الهى را بزرگ شمار، نعمتهایم را شكرگزار باش، هرگز نشانه هایم را انكار نكن. من پروردگار و معبود جهانیانم و جز من خدایى نیست؛ در هم كوبنده جباران و خوار كننده ستمگران و حسابرس روز جزایم. من همان الله و معبود شمایم كه جز من الله و معبودى نیست. هر كه به فضل كسى جز من امیدوار باشد یا از چیزى جز عدل الهى خوف داشته باشد، او را به عذابى سخت گرفتار خواهم ساخت كه احدى از جهانیان آن را نچشیده است. سپس فقط مرا پرستش كن و بر من توكّل نما. من هیچ رسولى را مبعوث نكردم و رسالت او را تكمیل ننمودم و دوران تبلیغ و رسالت او را به پایان نرساندم مگر اینكه براى او وصى یى قرار دادم.

(اى محمد) تو را بر تمام پیامبران برترى بخشیدم؛ وصىّ تو را نیز بر تمام اوصیا برترى دادم. سپس از وصىّ و جانشینت، تو را به وجود دو فرزند دلاور، حسن و حسین گرامى داشتم.

بعد از پایان دوره پدرش [على] حسن را معدن علم خود و حسین را نگهبان و حافظ وحى خود قرار دادم؛ نعمت شهادت را به حسین بخشیدم و او را بدین سبب گرامى داشتم و براى او سعادت خواستم. حسین با فضیلت ترین كسى است كه شهید گشت و در بین شهیدان بالاترین درجه و مقام را داراست؛ امامت و توحید تمام و كمال را با او همراه كردم، حج بالغه خود را نزد او قرار دادم؛ بر اساس [رضایت و غضب] اهل بیت و عترت او پاداش مى دهم و طالحان و بدكاران را به سزاى اعمال خویش مى رسانم.

اولین فرزند و عترت حسین، [على] سرور پرستندگان و زینت دوستان من است.

پس از او فرزندش كه شبیه و همنام جدش است محمد، شكافنده علم الهى و معدن حكمت اوست.

بزودى تردید كنندگان [در حقانیت] جعفربن محمد هلاك خواهند شد؛ هر كس به او باز گردد، گویى به من باز گشته است. سخن حق از من است: سوگند مى خورم كه منزلت دانش جعفربن محمد [و هر آن كه بر او ایمان آورد] را گرامى بدارم؛ محبت و عشق به او را در دل دوستان، شیعیان، پیروان و یارانش قرار خواهم داد.

سپس فتنه كور و سیاه گمنامى و تقیه را از برابر امام موسى [بن جعفر] كنار خواهم زد؛ چرا كه سیر فرمان و اطاعت الهى هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دلیل من از دید مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تیره بخت نخواهند گردید.

اگر كسى یكى از حُجج مرا انكار كند، نعمتى را كه داده ام انكار نموده است و هر كه آیه اى از كتابم را تغییر دهد بر من تهمت بسته است. واى بر افترا زنندگانِ انكارگر، آن زمان كه دوران امامت بنده و دوست و برگزیده ام موسى [بن جعفر] به پایان رسد.

فاطمه فرمود: این لوحى است كه خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسین] و نام اوصیا و امامانى كه از نسل فرزندم [حسین] هستند ذكر شده است. پدرم رسول خدا آن را به من بخشیده است تا با نگاه كردن در آن دلم شاد شود

آگاه باشید! هر كس هشتمین حجت مرا دروغ شمارد، گوئى همه اولیاى مرا انكار نموده است. علىّ [بن موسى] دوست و یاور من [و رهبر شما] است و من ثِقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار مى دهم؛ توان او را در پاسدارى از آن مى آزمایم؛ عفریت ستمگر و متكبر او را مى كشد و در شهرى كه عبد صالح ذوالقرنین ساخت دفن مى شود.

سخن حق آن است كه من بگویم: دیدگان موسى را با تولد فرزندش محمد و خلیفه و جانشین پس از او روشنى بخشم. محمد [بن على] وارث علم و دانش من و معدن حكمت و جایگاه راز من و حجّت من بر بندگانم است. بهشت را جایگاه او قرار دادم و او را شفیع هفتاد نفر از افراد خانواده [و منسوبان او] كه جهنم بر آنان واجب شد قرار دادم.

(پس از او) فرزندش على[بن محمد] دوست و یاورم را سعادتمند كردم؛ او امانت دار وحى من خواهد بود؛ از صُلب او، حسن [بن على] را بر خواهم آورد كه دعوت كننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهى است.

آنگاه [پس از او] حجت خویش را با آمدن فرزندش [قائم آل محمد] كه رحمت واسعه براى جهانیان است تكمیل خواهم نمود. قدرت و كمال موسوى، عظمت و نور عیسوى و صبر ایوب همه را در او مى بینید؛ او در زمانى خواهد آمد كه دوستان من خوار شده و چون مغولان و دیلمیان مشرك، سرافكنده گشته و به آتش كشیده مى شوند، سرهاى آنان به عنوان هدیه به اطراف و اكناف فرستاده مى شود و ترسان و لرزان مى شوند، زمین از خون آنان رنگین مى شود و هلاكت و فریاد و شیون در بین زنانشان همه گیر مى شود.

آنان به حقیقت حجّت و اولیاى من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه كور و سیاه را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حركتهاى ظریف و پنهان (معاندان دین الهى) كشف مى شود و قید و بندها و زنجیرهاى بندگى از دوش خلق برداشته مى شود. صلوات و رحمت خداوند بر آنان باد! اینان همان هدایت یافتگانند».

 

این بود متن حدیث لوح که در منابع دست اول شیعی ذکر گردیده است. در نوشتار آتی که در ویژه نامه فاطمیه دوم خواهد آمد به بررسی این حدیث شریف خواهیم پرداخت.

ادامه دارد...

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 

 

 


 

 

منبع: فصلنامه علمی- پژوهشی علوم حدیث، شماره 6.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+لوح+حدیث لوح, :: 1:49 :: توسط : عبدالمهدی

مسأله هجوم به خانه حضرت علي(عليه‎السلام) و بردن ايشان با وضع نامطلوب، و اجبار آن حضرت به بيعت با خليفه، در مدارك و اسناد شيعه و سني آمده و به راحتى قابل اثبات است.
 

به گزارش جهان، در اينجا به بيان برخي از منابع و مدارك مى‎پردازيم:

۱ـ معتبرترين مدرك در اين مسأله نهج البلاغه است كه مورد قبول همه دانشمندان شيعه و محققين اهل سنت مى‎باشد.

امام علي(عليه‎السلام) در بخشى از نامه بيست و هشتم نهج البلاغه در پاسخ معاويه آورده است:

«وَ قُلْتَ اِنّى كُنْتُ اُقادُ كما يُقادُ الْجمل المخشوش حَتّى اُبايعَ ...؛ گفته‎اى كه مرا همچون شتر افسار زدند و كشيدند تا بيعت كنم.»

براى توضيح اين قسمت لازم است كه به اصل نامه معاويه به اميرالمؤمنين على(عليه‎السلام) نيز اشاره‎اى داشته باشيم.



ابن عبدربه متوفّاى ۳۲۸، احمدبن على قلقشندى متوفّاى ۸۲۱، همچنين ابن ابى الحديد معتزلى در شرح نامه ۲۸ نهج البلاغه، نامه معاويه به امام علي(عليه‎السلام) را نقل مى‎كنند كه معاويه در بخشى از نامه به منظور تنقيص و پايين آوردن مقام امام مى‎نويسد:

«وَ ما مِنْ هولاءِ الاّ مَنْ بَغَيْتَ عَلَيْهِ وَ تَلَكَّأت فى بيْعَتِهِ حَتى حُمِلْتَ اِلَيْهِ قَهْرَاً تُساقُ بِخَزائِمِ الاِقْتِسارْ كَما يُساقُ الْفَحْلُ الْمَخْشُوشْ (۱)؛ يعنى تو بر هر يك از خلفاى پيشين دشمنى ورزيدى و از بيعت با آنان امتناع كردى تا آن كه تو را همانند شتر افسار زده براى بيعت حاضر كردند.

اين جمله دشمن حكايت از بيعت تحميلى امام علي(عليه‎السلام) و بردن امام با وضع نامطلوب در مورد بيعت با خليفه اول بوده است.

از اين جهت ما نخست به معناى «جمل مخشوش» و سپس به ريختن مأموران خليفه به خانه و بردن امام علي(عليه‎السلام) مى‎پردازيم.



اهل لغت در معناى «خِشاش» گفته‎اند:

الخشاش: عُوَيْد يُجْعَلُ فى اَنْفِ الْبَعير يُشَدُّ بِهِ الزمامُ لِيكونَ اَسْرَعَ لاِنقياده؛ چوب كوچكى كه در بينى شتر قرار مى‎دهند و افسار را به آن محكم مى‎بندند تا رام كردن شتر سريع‎تر صورت گيرد.

ابن ابى الحديد در موارد متعددى از شرح نهج البلاغه تصريح مى‎كند كه فرستادگان خليفه به زور وارد خانه شدند و امام را به گونه زننده‎اى براى بيعت به مسجد بردند.

او اين حادثه ناگوار را از ابوبكر احمدبن عبدالعزيز جوهرى صاحب كتاب سقيفه نقل مى‎كند كه به بعضى از آنها اشاره مى‎شود:

در يك جا ابوبكر احمد بن عبدالعزيز جوهرى به اسنادش از ليث بن سعد نقل مى‎كند كه على (عليه‎السلام) از بيعت با خليفه اول خوددارى ورزيد. پس او را ملبّياً(۲) ـ يعنى در حالى كه پيراهنش را در گردنش جمع كرده بودند و او را مى‎كشاندند ـ از خانه بيرون آوردند و او را به سرعت مى‎بردند .

در نقل ديگري جوهرى از ابوالاسود مى‎گويد: ... كه خليفه دوم با گروهى به خانه فاطمه(عليهاالسلام) هجوم آورد ... سپس آن دو ـ على و زبير ـ را از خانه خارج كرد و آنها را به مسجد مى‎راند تا بيعت كردند.

جوهرى در نقل ديگري از شعبى مى‎گويد: خليفه اول خالد را طلبيد و عمر و خالد را به سوى على فرستاد، و خالد بيرون خانه ايستاد و ديگري داخل شد ... زبير را از خانه بيرون كشيد و به دست خالد داد و خليفه اول جمع كثيرى را براى يارى آن دو فرستاد. وي مجدداً داخل خانه شد و به على گفت برخيز و بيعت كن، على سرش را پايين انداخت و از جايش تكان نخورد. پس دست على را گرفت و گفت برخيز. على امتناع كرد. پس او را از جايش بلند كرد و به جلو راند. زبير را نيز جلو راند... و آنها را با خشونت و درشتى به مسجد بردند...

ابن ابى الحديد در مورد جوهرى مى‎گويد: او از رجال حديث و از ثقات مورد اطمينان است.

در جايي ديگر ابن ابى الحديد مى‎گويد:

على(عليه‎السلام) از بيعت خودداري کرد تا اين كه به خانه‎اش ريختند و او را به زور بيرون آوردند، اين را محدّثين و اهل سيره نقل نموده‎اند و ما هم در اين باب اقوال جوهرى را ذكر نموديم.

۲ـ فضل بن شاذان نيشابورى از اصحاب ائمه متأخر(عليه السلام) متوفّاى ۲۶۰ از اهل سنت نقل مى كند:

آن دو ـ خليفه اول و دوم ـ به سراغ على(عليه‎السلام) فرستادند هنگامى كه او را متلبباً حاضر كردند به او گفتند بيعت كن، گفت اگر بيعت نكنم چه مى‎كنيد؟ گفتند تو را مى‎كشيم ...

۳ـ بلاذرى در روايتى از ابن عباس نقل مى‎كند:

بَعَثَ اَبُوبَكرْ عُمَرَ بن الخَطابْ اِلى عَلى رَضى الله عَنْهُم حيْنَ قَعَدَ عَنْ بِيْعَتِهِ وَ قالَ اِئتِنىْ بِهِ بِاَعْنَفِ الْعُنُفْ ...؛ ابوبكر عمر را در پى على(عليه‎السلام) فرستاد هنگامى كه على(عليه‎السلام) از بيعت با ابوبكر خوددارى كرد، به خليفه دوم گفت: على را با خشن‎ترين وجه و شديدترين حالت نزد من بياور ...

۴ـ يعقوبى متوفّاى ۲۸۴ ه .ق در اين مورد مى‎گويد:

خليفه اول و دوم خبر يافتند كه گروهى از مهاجرين و انصار با على بن ابيطالب در خانه فاطمه دختر رسول خدا جمع شده‎اند، پس با گروهى آمدند و به خانه هجوم آوردند. على (عليه‎السلام) بيرون آمد (ظاهراً بايد زبير باشد و عبارت ابن ابى الحديد از جوهرى آن را در مورد زبير دانسته است) و شمشيرى حمايل داشت. خليفه دوم با او درگير شد و شمشيرش را شكست. و جمعيت به خانه ريختند. پس فاطمه (عليهاالسلام) بيرون آمد و گفت به خدا قسم بايد بيرون رويد وگرنه نزد خدا ناله و زارى(نفرين) مى‎كنم. پس بيرون رفتند .

۵ ـ محمدبن مسعود عياشى معاصر ثقة الاسلام كلينى با ذكر سند نقل مى‎كند:

خليفه دوم به اتفاق گروهى به در خانه فاطمه(عليهاالسلام) آمد و همين كه فاطمه (عليهاالسلام) آنها را ديد در را بر روى آنان بست و تصور نمى‎كرد آنان بدون اجازه وارد خانه شوند، پس با لگد در را شكستند و آن گروه به خانه ريختند و على(عليه‎السلام)را ملبباً از خانه بيرون آوردند .

۶ ـ شيخ صدوق در ابواب دوازده گانه كتاب خصال مى‎نويسد كه خلاصه‎اش چنين است:

دوازده تن از مهاجر و انصار براى احتجاج با خليفه اول در مسأله خلافت به عنوان نظرخواهى به خدمت اميرالمؤمنين(عليه‎السلام) رسيدند. اميرالمؤمنين ضمن نهى آنان از شدت عمل و هشدار نسبت به جنگ داخلى و وضعيتى كه رجال خلافت براى او پيش آورده بودند، فرمودند اگر شما شدت عمل به خرج دهيد، آنان شمشيرهايشان را از غلاف بيرون مى‎كشند و آماده پيكار مى‎شوند همان گونه كه مرا براى بيعت مجبور كردند و پيراهنم را در گردنم جمع كردند و به زور به مسجد بردند و گفتند بيعت كن، وگرنه تو را مى‎كشيم ...

البته علامه تسترى نيز در الاخبار الدخيلة، ج ۱، ص ۲۷ توضيحى در اين باب دارند.

۷ ـ در اختصاص منسوب به شيخ مفيد با ذكر سند از امام صادق(عليه‎السلام) نقل شده است: وقتى كه مردم با خليفه اول بيعت كردند اميرالمؤمنين را ملّبباً حاضر كردند(يعنى در حالى كه پيراهنش را به دور گردنش جمع كرده بودند و مى‎كشاندند) تا بيعت كند. سلمان گفت: آيا با چنين شخصى چنين عمل مى‎كنند؟ به خدا سوگند اگر وى خدا را بخواند آسمان را بر زمين خراب مى‎كند.

همچنين وى در داستان سقيفه بنى ساعده نيز ريختن مهاجمين به خانه و شكستن در خانه را ذكر مى‎كند و مى‎گويد: فدخلوا على علىّ(عليه السلام) و اَخْرجوُهُ ملّببا؛ بر على وارد شدند و او را ملّبباً از خانه بيرون آوردند.

۸ ـ سيد مرتضى با ذكر سند از عدى بن حاتم طائى نقل مى‎كند كه مى‎گفت:

ما رَحِمْتُ اَحَدَاً رَحْمَتى عَليَّاً(عليه‎السلام) حين اُتىَ بِهِ مُلَبَّبَاً (۳)؛ به حال هيچ كسى، چون حال على ترحم

نكردم و دلم نسوخت، هنگامى كه او را ملبباً براى بيعت حاضر كرده بودند.

۹ـ شيخ تقى الدين ابى الصلاح الحلبى، متوفّاى ۴۴۷ مى‎نويسد:

آنان آتش براى سوزاندن خانه امام آورده بودند و بدون اجازه به خانه‎اش ريختند و او را ملبباً براى بيعت به مسجد بردند، و بدين وسيله همسر و دختران و حاميان او از بنى‎هاشم و غير از بى‎هاشم را از خانه‎هايشان خارج كردند و شمشيرشان را برهنه كردند و امام(عليه‎السلام) را در صورت امتناع از بيعت تهديد به قتل كردند با اين كه هيچ يك اين كارها را با سعدبن عباده و خباب منذر و ساير متخلفين از بيعت انجام نداده بودند.

۱۰ـ شيخ الطائفه نيز روايت على بن حاتم در حاضر كردن اميرالمؤمنين به صورت ملبباً را در تلخيص الشافى ذكر مى‎كند.

۱۱- محمدبن جرير طبرى امامى، معاصر شيخ طوسى در «المسترشد » مى‎نويسد:

اهل سنت از كجا مى‎گويند كه امام على(عليه‎السلام) خلافت را از راه مسالمت آميز و تبليغ زبانى درخواست نكرده بود، در صورتى كه همه مردم مى‎دانند كه او شش ماه در خانه نشست (از بيعت با خليفه اول خوددارى كرد) پس گاهى او را ملبباً از خانه بيرون مى‎آوردند و گاهى مدارا مى‎كرد و گاهى به او مى گفتند بيعت كن. او مى‎گفت اگر بيعت نكنم چه مى‎كنيد؟ مى‎گفتند گردنت زده شود.

۱۲ـ محقق حلّى نجم الدين ابوالقاسم جعفربن الحسن بن سعيد، مؤلف شرايع الاسلام، متوفّاى ۶۸۶ مى‎نويسد:

از جمله دليلى كه اهل سنت براى خلافت خليفه اول آورده‎اند اين است كه صحابه و از جمله اميرالمؤمنين على(عليه‎السلام) او را به عنوان خليفه خطاب مى‎‎كردند.

ايشان در پاسخ مى‎گويد : بر فرض صحت اين قضيه، امام(عليه‎السلام) در حال تقيه بود، و چاره‎اى جز آن نداشت چگونه؟! در حالى كه او را به زور از خانه‎اش بيرون آوردند و جبراً براى بيعت بردند، پس از آن كه گفتند اگر بيرون نيايى خانه‎ات را با تو مى‎سوزانيم .

۱۳ـ علامه حلّى در كشف المراد پس از نقل هجوم مهاجمين به خانه اميرالمؤمنين و آتش زدن خانه مى‎نويسد: وَ اَخُرَجُوا عليّاً (عليه‎السلام) كرهاً. على(عليه‎السلام) را به زور از خانه بيرون آوردند.

و همين مطلب را در باب حادي عشر نيز ذكر مى‎كند.

۱۴ـ حكيم الهى ملامحسن فيض كاشانى در اين مورد مى‎گويد: پس آنها بر سر امام ريختند در حالى كه وى روى فرش نشسته بود. بر او هجوم آوردند و او را در حالى كه به زمين مى‎كشاندند از خانه بيرون آوردند و پيراهنش را به گردنش جمع كردند و به سوى مسجد كشاندند...

۱۵ـ عمر رضا كحّاله در اعلام النساء در شرح حال حضرت فاطمه(عليهاالسلام) آنچه را كه ابن قتيبه دينورى در الامامة و السياسة در اين مورد آورده را با تفاوت اندكى نقل كرده، و خطبه آن حضرت در مقام احتجاج با خليفه اول را نيز آورده است.

از جمله اين كه: جمعيت از ناله حضرت زهرا و استغاثه‎اش به رسول الله(صلى الله عليه و آله) از مظالم دستگاه خلافت، در حالى كه سخت مى‎گريستند و نزديك بود دل‎هايشان پاره شود... پراكنده شدند، و فقط خليفه دوم با گروهى باقى ماند. پس على را از خانه خارج كردند و او را نزد خليفه اول بردند و به او گفتند بيعت كن. گفت: من بيعت نمى‎كنم. گفتند قسم به خدايى كه جز او خدايى نيست گردنت را مى‎زنيم. گفت: بنده خدا و برادر رسول خدا را مى‎كشيد؟

خليفه دوم گفت: در مورد بنده خدا درست، اما در مورد برادر رسول خدا خير. ابوبكر ساكت بود و چيزى نمى‎گفت عمر به ابوبكر گفت: آيا فرمانت را در موردش صادر نمى‎كنى؟ گفت: تا هنگامى كه فاطمه (عليهاالسلام) در كنارش است او را به چيزى وادار نمى‎كنم. پس على(عليه‎السلام) به طرف قبر رسول الله (صلى الله عليه و آله) رفت در حالى كه با صدا گريه مى‎كرد و مى‎گفت: اين قوم مرا خوار كردند و در فشار قرار دادند و نزديك بود مرا به قتل برسانند.

۱۶ـ علاّمه امينى در الغدير تحت عنوان بى پايگى گزينش خليفه از آغاز كار مى‎نويسد: چشمان تاريخ مى‎بيند كه پيكره پاكى و بزرگوارى ـ اميرالمؤمنين ـ را دستگير و همچون شترى كه چوب در بينى‎اش كرده‎اند تا مهار شود به سوى خود مى‎كشند و مى‎برند. با درشتى مى‎رانند. مردم گرد آمده‎اند و مى‎نگرند و به او مى‎گويند بيعت كن. مى‎گويد اگر بيعت نكنم چه مى‎شود؟ پاسخ مى‎دهند در آن هنگام به همان خدايى كه جز او خدايى نيست گردنت را مى‎زنيم. مى‎فرمايد در اين صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را خواهيد كشت.

همچنين مى‎بيند برادر پيامبر برگزيده خدا ـ على ـ به قبر رسول خدا پناه برده، فرياد مى‎كند: برادر، اين گروه مرا ناتوان شمرده‎اند و نزديك است خونم را بريزند.

۱۷ـ محمد جواد مغنيه در فلسفة التوحيد و الولاية مى‎نويسد:

از دشمنى‎هاى قريش نسبت به على(عليه‎السلام) پس از رحلت پيامبر(صلى الله عليه و آله) غصب فدك بود ... همه اينها و بيشتر از اينها را مرتكب شدند ولى باز هم در مورد على(عليه‎السلام) به سكوت و بى طرفى از سوى او راضى نشدند بلكه بر او هجوم آوردند تا او را بر خضوع و تسليم در برابر ابوبكر وادارند. و بر اثر اين هجوم بر خانه فاطمه پاره تن پيامبر(صلى الله عليه و آله) واقع شد، آنچه واقع شد.

آنچه نقل شدنشانگر اين واقعيت است كه امام هرگز با ميل و اختيار خودش با خليفه بيعت نكرد، و اينگونه نبوده است كه در فرداى سقيفه هنگامى كه خليفه براى بيعت مردم با او بالاى منبر پيامبر (صلى الله عليه و آله) قرار گرفت از تخلّف على و گروهى پرسيد و پيكى به خانه او بفرستد و امام نيز فوراً در مسجد حاضر شود و با معذرت خواهى در تأخير با خليفه بيعت كند. يا با تهديد به سوزاندن خانه، امام(عليه السلام) از خانه بيرون آيد سپس او را براى بيعت به مسجد ببرند و او با گله از مشورت نكردن با او در امر خلافت با آنها بيعت كند.

بلكه چنانچه گفتيم، فرستادگان خليفه پس از اجراى مأموريتشان در مرحله اوّل و دوّم امام را ملبباً از خانه بيرون آوردند، آنگاه در حالي كه عده‎اى امام را از جلو مى‎كشاندند و گروهى هم از پشت سر او را به جلو مى‎راندند به سوى مسجد بردند. ولى امام در برابر تهديدات آنها ايستادگى كرد. و به عقيده محقّقين اهل سنّت تا مدت شش ماه (يعنى پس از رحلت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) به نظر اهل سنّت) حاضر به بيعت نشد.

امام(عليه‎السلام) با تكيه بر شايستگى ذاتى خويش براى خلافت و وجود نصّ از پيامبر(صلى الله عليه و آله)، در برابر دستگاه خلافت ايستادگى مى‎كرد. ولى از طرف ديگر نداشتن ياران كافى براى گرفتن خلافت، ارتداد قبايل اطراف مدينه از اسلام و پاسخ ندادن سران انصار به استمداد و كمك خواهى امام (عليه السلام)، عواملى بودند كه حضرت علي(عليه‎السلام) را به بيعت با آنها وادار كرد.



پي‎نوشت‎ها:
۱- يقال: لبّب فلانٌ فلاناً: اخذ بتلبيبه‎اى جمع ثيابه عند صدره و نهره ثم جرّه .

۲- الشافى، سيد مرتضى، ج ۳، ص ۲۴۴ .

۳- به تلخيص الشافى، شيخ الطائفه ابوجعفر طوسى، ج ۳، ص ۱۵۶ مراجعه شود.

برگرفته از کتاب بر خانه حضرت فاطمه(عليهاالسلام) چه گذشت؟ سيد ابوالحسن حسينى .
تبیان
 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+فدک+ابوبکر, :: 18:7 :: توسط : عبدالمهدی

حضرت فاطمه زهرا

این روزهای آخر عمرت بیا بخند

اصلا برای من نه برای خدا بخند

گفتی که گریه هات مرا میکشد علی

یا گریه میکنم سر سجاده یا بخند

گفتی بلند شو به سوی مسجدت برو

اینگونه که نمیروم اول شما بخند

باشد قبول رو زدن من قبول نیست

پس لا اقل به خاطر این بچه ها بخند

اصلا بنا شد اگر خنده ای کنی

این سینه ات شکسته فقط بی صدا بخند

وقتی خداست منتظر خیر مقدمت

خوشحال باش گریه چرا ؟غصه چرا ؟غم چرا؟ بخند

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 


علی اکبر لطیفیان

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:حضرت فاطمه سلام الله علیها+فاطمه+علی علیه السلام+عصمت+زینب سلام الله علیها, :: 17:55 :: توسط : عبدالمهدی
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباره ارزیابی از وضع کنونی و پيشرفت های ملت ایران/ مذاکره با امریکا آیاتاکنون به سوره"حمد"اینگونه نگاه کرده‌اید؟ خاطره‌ حاج سعید که بغض رهبر انقلاب را درآورد شکل گیری فضای جنگی بین چین و ژاپن روسیه برای جنگ آماده می شود شهیدی که جنت را به او نشان دادند گره گشایی از مردم، قبرمان را روشن می کند راه نجات گریه‌کردن برای امام‌حسین علیه السلام چه ثوابی دارد؟ ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عرفات و روضه حضرت عباس علیه السلام ده داستان کوتاه از زندگی جوادالائمه علیهم السلام اجمعین نظر درس‌آموز رهبر انقلاب درباره دختران بدحجاب چراغ سبز به دولت تركيه برای حمله به سوریه
نويسندگان